ایجاز

ایجاز در شعر به معنای بیان عمیق‌ترین احساسات و مفاهیم با کمترین کلمات است. شاعر با انتخاب دقیق واژه‌ها و حذف اضافات، به ایجاد تصاویری زنده و تأثیرگذار می‌پردازد. این شیوه باعث می‌شود که هر کلمه بار معنایی بیشتری داشته باشد و خواننده را به تفکر و تأمل وا دارد. ایجاز در شعر به ویژه در شعرهای کلاسیک و معاصر فارسی به چشم می‌خورد و به شاعر این امکان را می‌دهد که احساسات را به صورت فشرده و مؤثر منتقل کند. این ویژگی، شعر را جذاب‌تر و ماندگارتر می‌سازد. در نتیجه، ایجاز هنری است که قدرت بیان را در قالبی مختصر و زیبا به نمایش می‌گذارد.

من در این دنیای تنگ با کلمات جاده‌ها را می‌سازم و در سکوت گام برمی‌دارم.

این شعر با ایجاز و انتخاب دقیق واژه‌ها، حس حرکت و تلاش در زندگی را به تصویر می‌کشد.

لغت نامه دهخدا

ایجاز. ( ع مص ) کوتاه کردن سخن و اختصار نمودن. ( غیاث اللغات ). کوتاه کردن سخن و کوتاه گردیدن آن. ( آنندراج ) ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). کوتاه کردن سخن. ( ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ص 24 ) ( تاج المصادر بیهقی ): هم در آن جانب ایجاز و اختصار بغایت رسانیده آمد. ( کلیله و دمنه ). در ایجاز سخن آثار اعجاز ظاهر گردانیده. ( ترجمه تاریخ یمینی ). ایجاز سخن را مصلحت دیدم. ( سعدی ).
که ز اطناب به ْ بود ایجاز.قاآنی. || شتاب دادن دهش را. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || از نظر علم بلاغت، آن است که لفظ اندک بود و معنی [ آن ] بسیار.

فرهنگ معین

[ ع. ] ۱ - (مص م. ) مختصر و کوتاه کردن. ۲ - (اِمص. ) کوتاه گویی.

فرهنگ عمید

۱. کوتاه کردن سخن.
۲. اختصار و کوتاهی کلام.
۳. (ادبی ) در معانی، آوردن معنی بسیار در لفظ اندک.
۴. [قدیمی] مختصر کردن

فرهنگ فارسی

مختصرکردن، کوتاه کردن سخن، مقابل اطناب، اختصاروکوتاهی کلام
۱ - (مصدر ) کوتاه گفتن سخن کوتاه کردن. ۲ - ( اسم ) کوتاه گویی خلاصه گویی. ۳ - بیان مقصود در کوتاهترین لفظ و کمترین عبارت.

دانشنامه آزاد فارسی

(در لغت به معنی کوتاه کردن) اصطلاحی در علم معانی، بیان کردن مطلبی با کم ترین واژگان ممکن و کوتاه ترین عبارت، بی آن که در تفهیم مقصود دشواری پیش آید. کلامی را که در آن ایجاز به کار رفته موجز می گویند. ایجاز بر دو گونه است: ۱. ایجاز حذف که در آن کلماتی از لفظ حذف می شود؛ چنان که کلمات باقی مانده، کلمات حذف شده را نشان می دهند. در نتیجه، برای معنی کردن این گونه جمله ها و متن ها ناچاریم کلماتی به آن ها بیفزاییم: نامم به عاشقی شد و گویند توبه کن؛ توبت کردن چه فایده دارد که نام شد (سعدی). شرط بلاغت در ایجاز حذف آن است که در فهم معنی خللی وارد نشود و محذوف به قراین معنوی دریافته شود، چنانچه ایجاز باعث تعقید کلام شود، ایجاز مخل است که در شعر سبک هندی فراوان به کار رفته است؛ ۲. ایجاز قصر که بیان مطلبی است با کمترین کلمات و بدون حذف کلمه ای از آن. در این گونه ایجاز، گوینده باید مطلب مفصّل یا تقریباً مفصّلی را بدون تکلّف با کمترین الفاظ بیان کند، مانند «آمدند و کشتند و کندند و سوختند و بردند و رفتند». در ایجاز قصر، معمولاً فعل پُربسامد است. یکی از شیوه های رایج برای ایجاز قصر به کار بردن ضرب المثل ها و تمثیلات است. ایجاز تا دورۀ غزنویان متداول بود، اما از آن پس و بیشتر پس از حمله مغول، نثرها به اطناب گرایید.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] ایجاز، ادای مقصود با الفاظ اندک و شیوا را گویند.
«ایجاز» از مصدر «اوجز» به معنای کوتاه کردن سخن، و در اصطلاح، ادای مقصود و جمع بندی معانی مختلف در قالب الفاظی اندک، و برخوردار از رسایی و شیوایی کلام است؛ که یکی از مهم ترین اسلوب های بلاغی و بدیعی قرآن است.
انواع ایجاز
ایجاز بر دو قسم است:۱. ایجاز حذف؛ ۲. ایجاز قصر.
عناوین مرتبط
ایجاز حذف،ایجاز قصر.

ویکی واژه

مختصر و کوتاه کردن.
کوتاه گویی.

جملاتی از کلمه ایجاز

کتاب معجم‌الادبا که با نام ارشادالاریب فی معرفةالادیب نیز شناخته می‌شود، شرح حال مفصلی است از ادیبان و شاعران. استناد نویسندگان بعد از یاقوت به این کتاب نشان می‌دهد که بخش‌هایی از این کتاب از بین رفته‌است. این کتاب نیز به حروف الفبا تنظیم شده و شرح حال‌ها گاهی خیلی مختصر و گاهی خیلی مفصل بیان شده‌است. با این حال، به نظر می‌رسد که روش غالب نویسنده، ایجاز و اختصار بوده‌است. 

و با مهتران سخن به کنایت گوید، و آواز نه بلند دارد و نه آهسته، بلکه اعتدال نگاه می دارد، و اگر در سخن او معنی غامض افتد در بیان آن به مثالهای واضح جهد کند و الا شرط ایجاز نگاه دارد، و الفاظ غریب و کنایات نامستعمل بکار ندارد، و تا سخنی که با او تقریر می کنند تمام نشود به جواب مشغول نگردد، و تا آنچه خواهد گفت در خاطر مقرر نگرداند در نطق نیارد، و سخن مکرر نکند مگر که بدان محتاج شود، و اگر بدان محتاج شود قلق و ضجرت ننماید و فحش و شتم بر لفظ نگیرد.

و توحید سه چیز است توحید حقّ است حقّ را سُبْحَانَهُ و آن علم اوست به یگانگی او و خبر دادن او بدانک او یکیست، دیگر توحید حقّ است خلق را و آن حکم اوست بدان که بندۀ مُوحِّد است و آفریدن، توحیدِ بنده را. سه دیگر توحید خلق است حقّ سُبْحَانَهُ وَتَعَالی را و آن علم بنده است بدانچه خدای تعالی یکیست و حکم کردن و خبر دادن ازو که یکیست، و این جملتیست در معنی توحید، بشرط ایجاز و تجرید. و عبارت پیران مختلف است اندر معنی توحید.
آثار سعدی و حافظ از نمونه‌های برجستهٔ تجریدگرایی و اصالت ایجاز در ادبیات کهن فارسی به حساب می‌آیند.
زیبد ار رمز دو از سر هوای دل خویش پیش تو باز نمایم به طریق ایجاز
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم