اوراد

لغت نامه دهخدا

اوراد. [ اَ ] ( ع اِ ) ج ِ وَرْد. ( از اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). رجوع به ورد شود. || ج ِ وِرْد. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( المنجد ) ( اقرب الموارد ). دعایی که بوقت معین خوانند. ( آنندراج ) ( غیاث اللغات ): اسباب معیشت ساخته و به اوراد و عبادات پرداخته. ( گلستان ).
تابوت و پنبه و کفن آرند و مرده شوی
اوراد ذاکران ز کران تا کران شود.سعدی.رجوع به وِرْد شود.

فرهنگ معین

(اُ یا اَ ) [ ع. ] (اِ. ) جِ ورد، دعاها.

فرهنگ عمید

= وِرد

فرهنگ فارسی

دعاها، ذکرها، جمع ورد
( اسم ) جمع ورد دعاها. یا اوراد و اذکار دعاها و ذکرها خواندنیها و یادکردها.

ویکی واژه

جِ ورد؛ دعاها.

جمله سازی با اوراد

حال: واردی است که بر دل سالک بی‌اختیار و بدون کسب به سبب طاعات واذکار و اوراد فرود می‌آید.
حادثه اورادوگا بین دسامبر ۱۹۳۵ و مارس ۱۹۳۶ رخ داد. در این نبردها، هر دو ارتش ژاپن و مغولستان از تعداد کمی خودروهای زرهی جنگی و هواپیماهای نظامی استفاده کردند.
تا نهال قامت شاداب اورادیده اند سرو می آید به چشم قمریان چون چوب خشک
دعا خوانان اورادی فراوانند در عالم ولی سری دگر باشد دعا را با دم علیا
شیخ‌الاسلام گفت: که بوعلی کاتب گفت: اصحاب الاوراد لایکون لهم قلوب. وی را مه داشتند از رودباری از بزرگی وی و تمامی علم وی. وی گوید: هر چیزی که بر من مشکل شدی، مصطفی را صلی الله علیه و سلم به خواب دیدمی و ازو پرسیدمی.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
محنت یعنی چه؟
محنت یعنی چه؟
شهرت یعنی چه؟
شهرت یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز