اقمار. [ اَ ] ( ع اِ ) ج ِ قمر. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ). ج ِ قمر، به معنی ماه ازشب سوم تا آخر ماه. ( آنندراج ). || ج ِ قمیر. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). رجوع به قمیر شود.
اقمار. [ اِ ] ( ع مص ) بدیر کشیدن رسیدگی خرما و میوه چندانکه سرما درآید. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || تباه گردیدن شیرینی و حلاوت میوه قبل از آنکه برسد. || اقمار ابل؛ در گیاه بسیار افتادن شتران. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || روشن شدن. ( از اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). || در مهتاب گشتن. ( آنندراج ). بماهتاب درشدن. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || چشم داشتن طلوع ماه و درآمدن آنرا. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). چشم داشتن طلوع ماه را. ( آنندراج ). انتظار کشیدن طلوع ماه و درآمدن آنرا. ( اقرب الموارد ). || سیراب شدن شتران. ( اقرب الموارد ): اقمرت الابل؛ رویت من الماء. ( اقرب الموارد ). || اقمرت الابل؛ تأخر عشاؤها او طال فی القمر. ( اقرب الموارد ).
( اَ ) [ ع. ] (اِ. ) جِ قَمَر. ۱ - ماه ها، سیارات کوچکی که به دور یکی از سیارات می گردند. ۲ - در فارسی، کشورهای ضعیفی که از نظر سیاسی پیرو کشورهای قوی تر می باشند.
= قمر
( اسم ) جمع قمر ماهها سیارات کوچکی که دور یکی از سیارات عمده میگردند. تعداد آنها در منظومهئ شمسی ۲۷ است.
بدیر کشیدن رسیدگی خرما و میوه چندانکه سرما در آید.
جِ قَمَر.
ماهها، سیارات کوچکی که به دور یکی از سیارات میگردند.
در فارسی، کشورهای ضعیفی که از نظر سیاسی پیرو کشورهای قوی تر میباشند.
💡 بتان پریچهره بر بیسراکان چو اقمار تابنده بر آسمانها
💡 و تستلذ باقمار البقا طربا و قهوة الخد تصبح ساقیا حاسی
💡 نه منجم که نهم شرم و حیا را به کنار پیش خورشید رخش صحبت اقمار کنم
💡 کار کاغذ صنعت قرطاس شد یا که خود اقمار یا اشماس شد
💡 دوره ی اقمارها وادی و کهسارها جدول و انهارها کرده رقم در کتاب
💡 آری! هر که آثار دوست دید نه عجب اگر از خویشتن و پیوند ببرید، و لهذا قیل بیت من رآه نسی مزاره و هجرد یاره و استبدل بآثاره آثاره، بیت من طاف حوله طافت اللطائف بقلبه، فطوفة بطوفة و شوطة بشوطة. هَلْ جَزاءُ الْإِحْسانِ إِلَّا الْإِحْسانُ بیت من وقع شعاع انواره تسلی عن شموسه و اقماره، بیت کما قیل.