اصفهانی

معنای جغرافیایی

اصفهانی صفت نسبی به شهر اصفهان است؛ یعنی کسی یا چیزی که از اصفهان برخاسته یا به آن تعلق دارد. در متون تاریخی و ادبی، این واژه معمولاً برای اشاره به اهالی شهر اصفهان یا آثار و اشخاص مرتبط با این شهر به کار می‌رود.

معنای نسبتی و فرهنگی

این عنوان همچنین به ویژگی‌ها، فرهنگ، هنر و سنت‌های اصفهان نسبت داده می‌شود. به عنوان مثال، گفته می‌شود «فرهنگ اصفهانی» یا «هنرمندان اصفهانی» تا هویت جغرافیایی و فرهنگی آن‌ها مشخص شود. این کاربرد در متون تاریخی، ادبی و علمی رایج است و نشان‌دهنده پیوند میان افراد یا آثار با شهر اصفهان است.

کاربرد در منابع تاریخی و ادبی

در منابع کهن مانند «منتهی الارب» و سایر کتاب‌های تاریخی، واژه اصفهانی برای تشخیص نسب، محل تولد یا سکونت شخصیت‌ها استفاده شده است. این کاربرد به خواننده کمک می‌کند تا ریشه جغرافیایی و فرهنگی شخصیت یا اثر مورد نظر را شناسایی کند و هویت تاریخی آن محفوظ بماند.

لغت نامه دهخدا

اصفهانی. [ اِ ف َ ] ( ص نسبی، اِ ) اصبهانی. منسوب به اصفهان. رجوع به اصفهان و اصبهانی شود. || قسمی کاغذ. ( یادداشت مؤلف ).
اصفهانی. [ اِ ف َ ] ( اِخ ) ابراهیم بن محمد اصفهانی. رجوع به ثقفی و ابراهیم بن محمد ثقفی شود.
اصفهانی. [ اِ ف َ ] ( اِخ ) ابوالثناء شمس الدین محمود. رجوع به ابوالثناء شود.
اصفهانی. [ اِ ف َ ] ( اِخ ) ابوحامد محمدبن محمودبن محمدبن عبدالکافی اصولی شمس الدین اصفهانی شافعی. ( 616 - 688 هَ. ق. ). نزیل مصر بود و در مصر درگذشت. او راست: الجامع بین التفسیر الکبیر و الکشاف. الحکمةالرشیدیة. الحکمةالمنیعة. شرح المفصل، از فخر رازی در اصول. غایةالمطلب، در منطق. قواعدالتوحید، درجدل و منطق و اصلین. کتاب الاعتمادالکبیر، مختصری درکلام و شرح آن. ( از اسماءالمؤلفین ج 2 ستون 136 ). و سیوطی آرد: او شارح المحصول بود و در اصلین و جدل و منطق پیشوایی ماهر بشمار میرفت و کتابی در این فن بنام القواعد تصنیف کرد. در نحو و شعر و دیگر علوم مهارت داشت. در اصفهان متولد شد و در بغداد بکسب دانش پرداخت و به قاهره رفت و در آنجا تاج الدین بن بنت الاعز قضای قوص را به وی سپرد و خلقی از وجودش بهره مند شدند، سپس به قاهره بازگشت و در آنجا عهده دار تدریس شد ودر قاهره درگذشت. ( از حسن المحاضرة فی اخبار مصر و القاهرة ج 1 ص 250 ). و رجوع به تاریخ الخلفا ص 331 شود.
اصفهانی. [ اِ ف َ ] ( اِخ ) ابوربیعة مموله یا ممویه. رجوع به اصبهانی شود.
اصفهانی. [ اِ ف َ ] ( اِخ ) رجوع به ابوسعید ( شیخ... ) اصفهانی شود.
اصفهانی. [ اِ ف َ ] ( اِخ ) ابوشجاع احمدبن حسین بن احمد امام فقیه حبر قاضی شهاب الدین ابوالطیب اصفهانی شافعی. ( 533 - 593 هَ. ق. ). مؤلف غایةالاختصار در فقه و شرح اقناع ماوردی. غایةالاختصار یا التقریب وی مختصری در فقه برحسب مذهب شافعی است که در بمبئی بسال 1297 هَ. ق. در 29 صفحه چاپ شده است، این کتاب بفرانسه ترجمه شده و دکتر کیزر مترجم آنست، ترجمه مزبور در سال 1859 م. در 32 و 48 و 117 صفحه طبع شده است، کتاب مزبور بوسیله زاخاو به آلمانی نیز ترجمه شده و در سال 1897 م. در برلن بطبع رسیده است. رجوع به اعلام زرکلی شود.
اصفهانی. [ اِ ف َ ] ( اِخ ) ابوشجاع زاهربن رستم بن ابی الرجاء. از مردم اصفهان بود و در بغداد پرورش یافت و مدتی مجاور مکه بود، آنگاه به بغداد بازگشت و بسال 607 هَ. ق. در آن شهر درگذشت. او راست: نزهةالناصر. ( از اسماءالمؤلفین ج 1 ستون 372 ). و رجوع به ابوشجاع و زاهر شود.

فرهنگ فارسی

ابو الفرج
( صفت ) منسوب به اصفهان. ۱ - ساخت. اصفهان. ۲ - از مردم اصفهان اهل اصفهان.
محلی در حدود ارمنستان و قفقاز بود

دانشنامه اسلامی

[ویکی شیعه] اصفهانی صفت نسبت به شهر اصفهان است و ممکن است به یکی از این افراد اشاره کند:
[ویکی فقه] اصفهانی (ابهام زدایی). اصفهانی ممکن است اشاره به اشخاص ذیل باشد: • آقا سیدابوالحسن اصفهانی، اِصْفَهانی، آقا سیدابوالحسن (۱۲۸۴- ۱۳۶۵ق /۱۸۶۷-۱۹۴۶م )، فقیه بزرگ امامی و مرجع تقلید شیعیان جهان • آقانجفی اصفهانی، محمدباقربن محمدتقی بن میرزا عبدالرحیم ایوانکی تهرانی مسجدشاهی (۱۲۳۴-۱۳۰۱ق/۱۸۱۸-۱۸۸۳م)، فقیه و اصولی امامی• آمنه علوی اصفهانی، از زنان دارای اجازه روایت شیعه• ابوالحسن علی باقولی اصفهانی، مفسر و نحوی قرن ۶ هجری• ابوالشیخ اصفهانی، ابوالشِّیْخِ اِصْفَهانی، ابو محمد عبدالله بن محمد بن جعفر بن حیان (۲۷۴ ـ آخر محرم ۳۶۹ ق/۸۸۷ ـ ۲۷ اوت ۹۷۹ م)، محدث مورخ نامی اصفهان• ابوالفرج اصفهانی، شخصیتی مورد اعتماد و متجرّد در علوم مختلف مثل شعر، معانی، اخبار، حدیث، لغت، نحو، سیر و مغازی، طب و نجوم• ابوشجاع اصفهانی، ابو شُجاعِ اِصْفَهانی، شهاب الدین احمد بن حسین بن احمد، فقیه و قاضی اهل بصره (سده های ۵ و ۶ ق/۱۱ و ۱۲م)• ابومسلم اصفهانی، اَبوُمُسْلِمِ اصْفَهانی، محمد بن بَحْر معتزلی (۲۵۴-۳۲۲ق/۸۶۸-۹۳۴م)، کاتب، نحوی، ادیب، متکلم، مفسر، و از رجال دولت عباسی• ابومنصور اصفهانی، اَبومَنْصورِ اِصْفَهانی، مَعْمَر بن احمد بن محمد بن زیاد (در رمضان ۴۱۸ق/۱۰۲۷م)، صوفی و محدث حنبلی اصفهانی در سده ۴ و اوایل سده ۵ق• محمد بابا قاسم اصفهانی، عارف قرن هشتم• محمد بن داود اصفهانی، فقیه ظاهری، ادیب، شاعر و گردآورنده جُنگی از سروده های عاشقانه • محمد بن علی جواد اصفهانی، ملقب به جمال الدین، وزیر ایرانی تبار زنگیان در سده ششم • محمدعلی موسوی عاملی اصفهانی، عالم شیعی امامی، جامع منقول، عارف و شاعر و ادیب
...

ویکی واژه

(صفت نسبی، منسوب به اصفهان، مرکز استان اصفهان)

جمله سازی با اصفهانی

به بخت تیره ام سرمه هر کجا چشمی است بیا به دیده درایی و اصفهانی کن
آتش اصفهانی در سال ۱۳۰۹ خورشیدی درگذشت و پیکرش را در تکیه فاضل سراب در تخت فولاد اصفهان به خاک سپردند.
«میرزا مهدی اصفهانی مرد ملایی بود. بدون تردید مجتهد مسلم بود. مجتهد قطعی، مجتهد مطلق، او مرد نخبه ای بود.
در دوره افشاریان و زندیان گویندگانی مثل هاتف و پسر او سحاب، مشتاق اصفهانی، عاشق اصفهانی، و آذر بیگدلی (لطفعلی بیک شاملو) معروف شدند.
محمد اصفهانی تا به امروز ۱۴ آلبوم منتشر کرده‌است که در این میان آلبوم شِکوه جدیدترین، تنها ماندم ماندگارترین و نون و دلقک پرفروش‌ترین آلبوم است.
صفی بن قاسم اصفهانی همچنین مشهور به صفیا (؟ - ۱۶۱۹م) شاعر و صوفی ایرانی بود.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فمبوی
فمبوی
ویو
ویو
ادعیه
ادعیه
باهنر
باهنر