اشکنج

اشکنج، که به صورت اِ کُ تلفظ می‌شود، واژه‌ای است که در فرهنگ لغت‌های فارسی مانند برهان و انجمن آرای ناصری، به معنای گرفتن عضوی از بدن با نوک دو ناخن به گونه‌ای که آن عضو دچار درد شود، تعریف شده است. این اصطلاح در گذر زمان با واژگانی چون شکنج، نشکنچ، نشگون، نیشگون و ویشگون نیز هم‌معنی دانسته شده است. در گویش محلی گناباد، این مفهوم با واژه‌های نخچلک و خنجلک بیان می‌شود. برای درک عمیق‌تر این واژه و کاربردهای آن، می‌توان به منابعی چون شعوری، جلد اول، صفحه ۱۳۵، و مدخل شکنج در لغت‌نامه‌ها مراجعه کرد.

ریشه و مفهوم اصلی اشکنج، به عملیاتی فیزیکی اشاره دارد که در آن با فشردن یا گرفتن بخشی از بدن بین دو انگشت، به‌ویژه با استفاده از ناخن‌ها، دردی ایجاد می‌شود. این عمل، که در زبان فارسی به نیشگون گرفتن نیز معروف است، در فرهنگ عامه برای ابراز ناراحتی، تنبیه، یا حتی شوخی‌های دوستانه به کار می‌رود. شدت درد ناشی از آن بسته به میزان فشار و حساسیت ناحیه مورد نظر، متغیر است.

با توجه به توضیحات ارائه شده، اشکنج را می‌توان به عنوان یک اصطلاح فارسی برای بیان عملی که منجر به درد موضعی از طریق فشار با ناخن می‌شود، در نظر گرفت. این واژه، با وجود شباهت معنایی با اصطلاحات دیگر، دارای ظرایف خاص خود است که در گویش‌های مختلف محلی نیز بازتاب یافته است. درک این تنوع معنایی و کاربردی، به شناخت بهتر گستره زبان فارسی و غنای آن کمک می‌کند.

لغت نامه دهخدا

اشکنج.[ اِ ک ُ ] ( اِ ) گرفتن عضوی باشد به سر دو ناخن چنانکه آن عضو بدرد آید. ( برهان ) ( انجمن آرای ناصری ). همان شکنج است و آن گرفتن عضوی باشد به سر دو ناخن چنانکه آن عضو بدرد آید. ( آنندراج ). نِشْکُنْج. نِشگون. نیشگون. وِشْگون. در تداول محلی گناباد: نَخْچُلُک. خَنْجُلُک. و رجوع به شعوری ج 1 ص 135 و شکنج شود.

فرهنگ معین

(اِ کُ ) (اِ. ) نیشگون، وشکون.

فرهنگ عمید

= شکنج
= نشگنج

ویکی واژه

نیشگون، وشکون.

جمله سازی با اشکنج

پس در آنجا از پس اشکنجها در چهی کردند سلطان را رها
به مرگش نبخشد ز سختی رفاه در اشکنجه بگذاردش دیرگاه
نیست از دانش بتر اشکنجه‌ای وای آنک ماند اندر نیک و بی