آنگلوساکسون (Anglo-Saxon) اصطلاحی تاریخی و فرهنگی است که به اقوام ژرمنی مهاجر به بریتانیا در قرنهای پنجم و ششم میلادی اشاره دارد. این اقوام، شامل «آنگلها»، «ساکسونها» و «جوتها» بودند که پس از فروپاشی امپراتوری روم، از سرزمینهای شمال آلمان و دانمارک به جزایر بریتانیا کوچ کردند و پایههای تمدن و زبان انگلیسی اولیه را شکل دادند.
با استقرار این اقوام در جنوب و شرق بریتانیا، پادشاهیهای کوچک متعددی بهوجود آمد که بعدها بهتدریج متحد شدند و زمینهساز شکلگیری پادشاهی انگلستان شدند. زبان آنها که «انگلیسی کهن» نام داشت، ریشهی اصلی زبان انگلیسی امروزی است. فرهنگ آنگلوساکسونی بر پایهی ارزشهایی چون شجاعت، وفاداری، افتخار و پیوندهای قبیلهای استوار بود و در آثار ادبی مانند حماسهی بیوولف بازتاب یافته است.
در دورههای بعد، واژهی «آنگلوساکسون» تنها به معنای قومی تاریخی باقی نماند، بلکه در مباحث فرهنگی و سیاسی نیز بهکار رفت. در دوران مدرن، این اصطلاح گاهی برای اشاره به فرهنگ و تمدن انگلیسیتبار، بهویژه در کشورهای انگلیسیزبان مانند آمریکا و کانادا استفاده میشود. البته در علوم اجتماعی امروز، استفاده از این واژه با احتیاط صورت میگیرد، زیرا ممکن است بار نژادی یا قومگرایانه پیدا کند.
( آنگلوساکسون ) ۱. نام عمومی قبایل ژرمنی شامل آنگل ها، ژوت ها و ساکسون ها که در قرن ششم میلادی بریتانیا را تصرف کردند.
۲. مردم انگلیسی زبان ساکن در آمریکا، انگلستان، و سایر مناطق.
نام عمومی قبایل ژرمنی( آنگل ها، ژوت ها، ساکسن ها )
آنگلوساکسون. نام آنگلوساکسون ها ( Anglo - Saxons ) معمولاً برای اشاره به قبایلی از ژرمن ها به کار می رود که از اوایل سدهٔ ۵ میلادی در جنوب و خاور بریتانیا سکونت داشتند. آن ها ملت انگلیس را تشکیل دادند و دورهٔ آن ها تا زمان تصرف منطقه به دست نورمن ها یعنی سال ۱۰۶۶ ادامه یافت.
آنگلوساکسون ها از چند قبیله همانند آنگل، ساکسون، واندال ها، لمباردها و گوت ها تشکیل شده بودند. این قبایل اکثراً در انگلستان امروزی در بخش پایین دیوار هادریان ساکن شدند.
در اوایل سده ۵ ام میلادی سه قبیله ژرمنی از خاک اروپا گذشتند و به سرزمینی وارد شدند که امروزه آن را انگلستان می دانند. نام این سه قبیله آنگل ها، ساکسون ها، و جوت ها بود. این قبیله ها بنا به خواهش بریتون ها به انگلستان رفتند. بریتون ها در خود انگلستان زندگی می کردند. آن ها می خواستند با کمک آن سه قبیله، بعضی از قبایل دشمن را که از شمال انگلستان رو به جنوب می رفتند از خاک خود بیرون کنند. قبایل ژرمنی، قبایل شمالی را عقب نشاندند. اما عده ای از بریتون ها را نیز از خاک انگلستان بیرون کردند و برای خود در سرزمین انگلستان پادشاهی های کوچک تأسیس کردند. پس از حدود ۳۰۰ یا ۴۰۰ سال، این پادشاهی ها به هم پیوستند و یکی شدند. مردم آنجا نیز به نام آنگلوساکسون ها معروف شدند.
آنچه که گیلداس راهبه در سده ششم میلادی ذکر کرده است این قبایل با قدرت بیشتری که ساکسون ها داشتند با تشکیل یک اتحادیه سبب ایجاد یک اتحاد در میان قبایل مهاجر شدند که این اتحاد سبب دفع حملات مردمان پیکت و گیل به آنان شد. اطلاعات و کنش های نخستین مربوط به این قبایل در کتاب تاریخ کلیسای ملت انگلیس آورده شده است که این کتاب در سال ۷۳۱ میلادی توسط سینت بید نگاشته شده است.
زبان این مردم را زبان آنگلوساکسون یا انگلیسی باستان می نامند. مشهورترین پادشاه آنگلوساکسون ها آلفرد کبیر بود. آخرین پادشاه آنان نیز هارولد دوم بود. ویلیام فاتح در سال ۱۰۶۶ از نورماندی گذشت و هارولد دوم را سخت شکست داد. نبرد آن ها به نام نبرد هستینگز معروف شده است. پس از این شکست، مردم نورماندی همان برخورد را با آنگلوساکسون ها داشتند که شش سده پیش از آن آنگل ها، ساکسون ها و جوت ها با بریتون ها داشتند.
ادبیات در میان آنان بیشتر به شکل اشعار حماسی و معماگونه و بعضاً متن ها و برگردان های مذهبی بود که از لاتین به انگلیسی کهن ترجمه می شد. از مهم ترین این آثار می توان به شعر حماسی بیوولف، متن مذهبی کدمن هیم و تاریخ کلیسای ملت انگلیس اشاره کرد.
💡 دانش وی دربارهٔ مردم اروپا و غیر مسلمانان آسیا وی را به منبعی معتبر تبدیل کرده بود. وی حتی دربارهٔ وجود جزایر بریتانیا و ولایات هفت گانهٔ آنگلوساکسون اطلاع داشت. وی از تاریخ مردم ترک و سایر استپ نشینها نیز اطلاع داشت.
💡 شعر بئوولف، که غالباً به عنوان منشور سنتی ادبیات انگلیسی شناخته میشود، مشهورترین اثرِ ادبیات انگلیسی باستان است. تاریخچهٔ آنگلوساکسونها برای مطالعات تاریخی مهم است؛ زیرا ترتیب زمانی تاریخ زبان انگلیسی نخستین را در خود جای داده است.
💡 با این همه، برخی از دانشگاهیان همچنان در مورد پذیرش آن به عنوان منبعی حاوی اطلاعات مربوط به بت پرستی آنگلوساکسون محتاط هستند، پاتریک وورمالد خاطرنشان کرد که «ذخایر عظیمی از انرژی فکری به استفاده از این شعر برای فهم باورهای بت پرستی اختصاص داده شده است، اما باید پذیرفت که اگرچه شاعر می دانسته که قهرمانانش بت پرست بودند، اما چیز زیادی از بت پرستی نمی دانسته است."