تخت طاقدیس

کلمه «تخت طاقدیس» سه معنای متفاوت و مهم دارد که هر یک در زمینه‌ای خاص کاربرد دارند:

گوشه‌ای در دستگاه موسیقی ایرانی (سه‌گاه)

در موسیقی سنتی ایرانی، تخت طاقدیس به یکی از گوشه‌ها یا بخش‌های دستگاه سه‌گاه اشاره دارد. دستگاه سه‌گاه یکی از دستگاه‌های اصلی موسیقی ایرانی است که دارای ساختاری منظم و گوشه‌های متنوعی است. هر گوشه بخشی از دستگاه است که ویژگی‌های ملودیک و ریتمیک خاص خود را دارد و به اجرای بخش‌های مختلف موسیقی کمک می‌کند.

نام یکی از نواهای باربد 

در تاریخ موسیقی ایران، باربد یکی از بزرگ‌ترین موسیقیدانان و نوازندگان دوره ساسانی بوده است که به ساختن سی لحن معروف است. این سی لحن مجموعه‌ای از نواها و ملودی‌های مختلف است که هر کدام ویژگی‌های منحصر به فردی دارند و در مراسم، جشن‌ها و مناسبت‌های مختلف اجرا می‌شدند. تخت طاقدیس نام یکی از این سی لحن باربد است که به عنوان لحن پنجم شناخته می‌شود.

به عنوان تختی تاریخی

تخت طاقدیس در متون تاریخی و ادبیات کهن ایران، به تختی اشاره دارد که به کیخسرو و خسرو پرویز نسبت داده می‌شود و ویژگی برجسته آن، وجود نقش‌های دقیق و هنرمندانه‌ای از صورت‌های فلکی و ستارگان بر سطح آن است. این تخت دارای چندین طبقه بوده و نمادی از آسمان و جهان هستی به شمار می‌رفته است. بر اساس روایت‌ها، این تخت ابتدا به دست فریدون، شاه اساطیری ایران، ساخته شده و سپس به خسرو پرویز، پادشاه ساسانی، رسیده است.

لغت نامه دهخدا

تخت طاقدیس. [ ت َ ت ِ ] ( اِخ ) نام نوایی از نواهای باربد. ( فرهنگ رشیدی ) ( آنندراج ).لحن پنجم از سی لحن باربد. ( ناظم الاطباء ). || ( ترکیب اضافی، اِ مرکب ) نوایی از موسیقی. ( ناظم الاطباء ). به همه معانی رجوع به تخت طاقدیسی شود.
تخت طاقدیس. [ ت َ ت ِ ] ( اِخ ) تخت کیخسرو و پرویز که به صور بروج کواکب منقش بود. ( آنندراج ) ( از فرهنگ رشیدی ). تختی دارای چندین طبقه که صور همه بروج و کواکب بر آن نقش بود و از فریدون به خسرو پرویز رسید. ( ناظم الاطباء ). صاحب انجمن آرا در ذیل تخت خسرو آرد:... و در مثنوی بکتاش نامه در مدح خسرو عهد گفته ام:
بر تخت چو تخت طاقدیسش
دو صد خسرو چو خسرو خاک لیسش.
و دیس بمعنی مانند است و چون این تخت به ایوان و طاق میماند به این نام موسوم شد. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). رجوع به تخت خسرو شود. آقای دکتر معین در حاشیه برهان ذیل تخت طاقدیسی آرد: ثعالبی چنین توصیف کرده: از عجایب مزبور ( عجایب عهد خسرو پرویز ) تخت طاقدیس است که مرکب از عاج و ساج بود و صفحه ها و نرده آنرا از زر و سیم ساخته بودند. طول آن 180 ذراع و عرض 130 ذراع و ارتفاع آن 15 ذراع بود، و پله هایی از چوب سیاه و آبنوس با قاب زرین داشت. تخت را طاقی از طلاو لاجورد بود که صور فلکی و ستارگان و بروج و اقلیم های هفتگانه و صورت پادشاهان و حالات مختلف ایشان در مجالس بزم و رزم و شکار و غیره بر آن نقش شده بود و آلتی در آن تعبیه کرده بودند که ساعتهای مختلف روز راتعیین می کرد. تخت چهار قطعه فرش زربفت مزین به مروارید و یاقوت داشته است که هر یک معرف یکی از چهار فصل ( سال ) بوده. ( غرر اخبار ملوک الفرس ص 698 به بعد ). کریستن سن نام این تخت را تخت تاکدس نوشته و گوید معرب آن طاقدیس است. هرتسفلد تحقیقی عالی در باب طاقدیس دارد بنام «تخت خسرو». رجوع به کریستن سن ص 466 ببعد شود:
بزیر تخت خواهد بود جایم
اگر سلطان تخت طاقدیسم.سوزنی ( از آنندراج ).

فرهنگ معین

( ~ ) (اِمر. ) ۱ - گوشه ای در دستگاه سه گاه. ۲ - نام یک لَحْن از سی لَحن باربد.

فرهنگ فارسی

۱- تختی بوده است چند طبقه که طبق روایت از فریدون بخسرو پرویز رسیده بود وبنا بگفته مولف غرر سیر الملوک مرکب از عاج و ساج بود و صفحه ها و نرده های آنرا از زر وسیم ساخته بودند. طول آن ۱۸٠ ذراع و عرض ۱۳٠ ذراع وارتفاع آن ۱۵ ذراع بوده و پله هایی از چوب سیاه و آبنوس با قاب زرین داشت و دارای طاقی از طلا و لاجورد بود که صورفلکی و ستارگان و بروج واقالیم هفتگانه وصورت پادشاهان و حالات مختلف ایشان در مجالس بزم و رزم و شکاربر آن نقش شده بود و آلتی در آن تعبیه کرده بودند که ساعت های مختلف روز را تعیین میکرد. این تخت چهار قطعه فرش زربفت مزین مروارید و یاقوت داشته که هر یک معرف یکی از چهار فصل سال بودهاست.
۱-( اسم ) ۲- ( اسم ) گوشه ای در دستگاه سه گاه تخت طاقدیسی. ۳- ( اسم ) یکی از سی لحن بار بدی.
نام نوایی از نوارهای باربد لحن پنجم از سی لحن باربد یا نوایی از موسیقی.

ویکی واژه

گوشه‌ای در دستگاه سه گاه.
نام یک لَحْن از سی لَحن باربد.

جملاتی از کلمه تخت طاقدیس

شرح ویرانی گنجک و آتشکدهٔ آن در کتاب تاریخ امپراتوری صغیر، نوشتهٔ شارل لبو فرانسوی آمده‌است. تخت طاقدیس یا تخت طاق‌ویس که وصف آن در شاهنامه آمده‌است، یکی از شگفتی‌های گنجک بوده‌است که توسط هراکلیوس ویران شد. تاریخ‌نویسان با آب و تاب تمام، شرح آن را اینگونه نوشته‌اند که بناهای شهر گنجک، به‌دست صنعتگران سراسر کشور ایران، از عاج و زر و گوهرهای گوناگون ساخته شده بود.
آذرکیوان با عقاید و آرای فلسفی زمان خود آشنا بود و منظومهٔ مکاشفات از آثار اوست که در کتاب جام کیخسرو از آثار این فرقه باقی مانده‌است. به نوشتهٔ شارستان چهارچمن، کتاب‌های آیینهٔ اسکندر، تخت طاقدیس و پرتو فرهنگ از دیگر آثار آذر کیوان است. برخی از آثار به‌جاماندهٔ این فرقه عبارت است از: دساتیر، شارستان چهارچمن، جام کیخسرو، زردست افشار، زنده رود، دبستان مذاهب و فرازستان.