بی کاره

کلمه بی‌ کاره به معنای فردی است که فعالیت خاصی انجام نمی‌دهد و تمایلی به انجام دادن کار نیز ندارد و به طور کلی در حالت بی‌تحرکی و عدم فعالیت به سر می‌برد. این واژه می‌تواند به افرادی اشاره کند که به دلایل مختلف مانند عدم اشتغال، نداشتن برنامه یا هدف مشخص، یا عدم تمایل به کار در حال حاضر عملکرد خاصی ندارند.

جنبه‌های مختلف

بیکاری اقتصادی: افراد بی‌ کاره ممکن است به دلیل شرایط اقتصادی، فقدان فرصت‌های شغلی یا مشکلات اقتصادی قادر به یافتن شغل نباشند. این نوع بیکاری می‌تواند تأثیرات منفی بر روی زندگی فرد و جامعه داشته باشد.

بی‌هنری: افرادی که به عنوان بی‌هنر شناخته می‌شوند، ممکن است به دلیل عدم آموزش یا تجربه، نتوانند در زمینه‌های خاصی فعالیت کنند. این مسئله می‌تواند به عدم اعتماد به نفس و احساس ناکامی منجر شود.

ولگردی: به نوعی از بی‌تحرکی اجتماعی اشاره دارد که در آن فرد بدون هدف مشخصی در جامعه حرکت می‌کند. این وضعیت می‌تواند ناشی از بیکاری، مشکلات خانوادگی یا اجتماعی باشد.

بی‌فایده و بی‌مصرف: این عبارات به افرادی نسبت داده می‌شود که در فعالیت‌های خود تأثیر مثبتی ندارند و زمان خود را به شکل غیرمؤثری می‌گذرانند. این افراد ممکن است در موقعیت‌های مختلف از جمله کار، تحصیل یا روابط اجتماعی دچار مشکل باشند.

اثرات بی‌ کاره‌گی و بی‌هنری

بی‌کارگی، بی‌هنری و ولگردی می‌توانند به احساسات منفی مانند افسردگی، اضطراب و بی‌انگیزگی منجر شوند. همچنین، ممکن است تأثیرات اقتصادی و اجتماعی بر روی فرد و خانواده‌اش داشته باشد.

لغت نامه دهخدا

بی کاره. [ رَ / رِ ] ( ص مرکب ) آنکه هیچ کاری ندارد. بی کار. بی اشتغال. بی شغل. ( از یادداشت مؤلف ). || بی هنر. نادان در هنر و صنعت. ( یادداشت مؤلف ). || آنکه به هیچ کار نشاید. عاطل. ( از یادداشت مؤلف ). || بی فایده و بی مصرف. بیسود: مردمان بیکاره؛ کسانی که از وجود آنها هیچ فایده ای مترتب نباشد. ( از ناظم الاطباء ). || ولگرد. رجوع به بی کار شود.

فرهنگ معین

(رِ یا رَ )(ص مر. )۱ - بی کار. ۲ - بی هنر. ۳ - ولگرد. ۴ - بی فایده، بی مصرف.

فرهنگ فارسی

بیکار، بی هنر، ولگرد، بی فایده
( صفت اسم ) ۱ - بیکار ۲ - بیهنر. ۳ - ولگرد ۴ - بیفایده بیسود بیمصرف

جملاتی از کلمه بی کاره

و این که آن عالیجاه نوشته بود که رجال عثمانی مردم فارغ البال بی شغل و بیکارند و بتانی و تامل تربیت می‌شوند و در مکالمات دولتها استادی بهم می‌رسانند، راست است و فی الحقیقه نوکرهای این دولت هر یک هزار کار و گرفتاری دارند و این طور وسعت ها و فرصت ها در کارترست بر کارترست، و هر که بیارترست بی کاره تر.

سخن سرایی را در دولت ذکاءالملک همه به ایرج بی کاره واگذار کنند
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم