شخکاسه

لغت نامه دهخدا

شخکاسه. [ ش َ س َ / س ِ ] ( اِ ) آبی افسرده و منجمد که از باران بارد و آن را تگرگ و ژاله و سنگک وسنگچه و یخچه نیز گویند. ( شرفنامه منیری ). ژاله. ( برهان ). تگرگ. ژاله. یخچه. ( سروری ). تگرگ. ( رشیدی ). تگرگ که باران منجمد است. ( فرهنگ نظام ):
بر موالیت بپاشد همه در و گوهر
بر اعادیت ببارد همه شخکاسه و خار.رودکی.|| در جهانگیری چنین آمده است: با اول مضموم و ثانی مفتوح نام مرغی است که کوچک و خوش آواز بود و بیت بالا را از رودکی شاهد آورده ولی طبق فرهنگها یا کاتب غلط نوشته یا صاحب فرهنگ سهو کرده.

فرهنگ معین

(شَ سَ یا سِ ) (اِ. )۱ - تگرگ. ۲ - ژاله.

فرهنگ عمید

۱. تگرگ.
۲. ژاله، شهنگانه.

ویکی واژه

تگرگ.
ژاله.

جمله سازی با شخکاسه

💡 بر موالیت بپاشد همه در و گوهر بر اعادیت ببارد همه شخکاسه و خار

فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
زه یعنی چه؟
زه یعنی چه؟
یوخ یعنی چه؟
یوخ یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز