سردهی، که در زبان عامیانه و تاریخی معادل ساقیگری به کار رفته است، عملی ریشهدار در فرهنگهای مختلف جهان و بهویژه در تمدنهای شرقی است. این واژه، بیش از آنکه صرفاً به معنای توزیع نوشیدنی باشد، نمایانگر نقش و جایگاهی خاص در محافل اجتماعی و آیینی بوده است. از دوران باستان تا سدههای اخیر، ساقی به فردی اطلاق میشد که مسئولیت آمادهسازی، نگهداری و سرو نوشیدنیها را بر عهده داشت. این مسئولیت فراتر از یک وظیفه ساده بود و با آداب، رسوم و گاه مراسم خاصی همراه میشد که به ساقی نقشی محوری در گرمابخشی به مجالس میبخشید.
نقش ساقی تنها به پر کردن جامها محدود نمیشد؛ او غالباً فردی مورد اعتماد، خوشسخن و با ذوق بود که میتوانست با حضور خود، به مجلس رونق بخشد. در محافل ادبی، هنری و حتی درباری، ساقی نمادی از زیبایی، هنر و میزبانی باشکوه محسوب میشد. انتخاب ساقی معمولاً بر اساس ملاحت، ادب و توانایی او در ایجاد فضایی دلنشین صورت میگرفت. در بسیاری از فرهنگها، ساقیگری هنری ظریف به شمار میآمد که نیازمند مهارت در برقراری ارتباط، درک روحیات حاضران و توانایی در روایت داستانها و اشعار مرتبط با نوشیدن بود. این ابعاد، سردهی را به فعالیتی فراتر از یک عمل مکانیکی ارتقا میداد و آن را به بخش جداییناپذیری از تجربیات اجتماعی و فرهنگی تبدیل میکرد.
در ادبیات فارسی، مفهوم ساقیگری به اوج خود میرسد و از یک عمل فیزیکی به استعارهای عمیق و پرمعنا تبدیل میشود. ساقی در شعر حافظ، مولانا و دیگر بزرگان ادب، نه تنها توزیعکننده باده، بلکه مظهر عشق الهی، راهنمای معنوی و بخشنده اسرار غیبی است. سردهی در این بستر، نشاندهنده فرایندی است که طی آن، ساقی معنوی، "باده معرفت" را به سالکان راه حقیقت مینوشاند. این نقش نمادین، ساقیگری را از یک مفهوم صرفاً مادی فراتر برده و آن را به یکی از غنیترین و تأثیرگذارترین نمادها در عرفان و ادبیات مبدل ساخته است که هنوز هم پس از قرنها، الهامبخش اندیشمندان و هنرمندان است.