زهره ساز
فرهنگ فارسی
ویکی واژه
جمله سازی با زهره ساز
به حضرت تو درون تیر کلک مستوفی به مجلس تودرون زهره ساز خنیاگر
چندانکه مه ستاند از آفتاب نور چندانکه زهره سازد با مشتری قران
چندانکه مه ستاند از آفتاب نور چندانکه زهره سازد با مشتری قرآن
سحرگهی که کند زهره ساز چنگ صبوحی نشسته منتظر رقص و های و هوی تو باشم
با گل حدیث گوید با لاله پای کوبد بر مه زره نگارد با زهره ساز دارد