دناز
ویکی واژه
جمله سازی با دناز
گل بین که به صد غنج و به صدناز رسید وز غنچهٔ سرکش به صد اعزاز رسید
همچوقدنازنینت سروی اندر باغ نبود همچوزلف پر زچینت مشکی اندرچین نباشد
گفتم آن دل را که زلفت برد بشکستش چرا گفت از بس بودنازک از لبم تاوان بگیر
خلقی به یاد چشم تو دارد سجودناز ما هم به سایهٔ مژههایت غنودهایم
چار طبع و هفت نجمت دشمنان خونیند چندنازی کامهاتست آن واین آباستی