دعام

لغت نامه دهخدا

دعام. [ دِ ] ( ع اِ ) ستون خانه. || چوبی که بر آن وادیج انگور و مانند آن نهند. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). ج، دَعائم. ( منتهی الارب ).
دعام. [ دُ ] ( اِخ ) ابن ابراهیم بن عبداﷲبن یأس ارحبی. شیخ و بزرگ کهلان، و برخی او را رئیس و بزرگ همه قبیله همدان در عصر خود دانسته اند. دعام در یاری به دیگران و سوارکاری و زیرکی و جود شهرت داشت و در حدود سال 298 هَ. ق. درگذشت. ( از الاعلام زرکلی ج 3 ص 17 از الاکلیل ).
دعام. [ دُ] ( اِخ ) ابن مالک بن ربیعةبن دعام اکبر، مکنی به ابوالصعب. جدی است جاهلی از قبیله بکیل و فرزندان او پنج بطن را تشکیل می دهند: أرحب، عمیرة، مرهبة، ذوالشاول و ذواللب. ( از الاعلام زرکلی ج 3 ص 17 از الاکلیل ).
دعام. [ دُ ] ( اِخ ) ابن مالک بن معاویةبن صعب بن دومان بن بکیل، مشهور به دعام اکبر. جدی است جاهلی از قبیله همدان. ( از الاعلام زرکلی ج 3 ص 17 از الاکلیل ).

فرهنگ معین

(دِ ) [ ع. ] (اِ. ) ۱ - ستون، پایة چوب بست. ۲ - بزرگ قوم، سروران، ج. دعائم (دعایم ).

ویکی واژه

دعائم (دعایم)
ستون، پایة چوب بست.
بزرگ قوم، سروران؛

جمله سازی با دعام

💡 از پای درفتاده‌ام از شرم این کرم کان شه دعام گفت همو کرد مستجاب

💡 اگر شما اخیراً این مقاله را به‌عنوان صفحهٔ نیازمند ترجمه برچسب زده‌اید، لطفاً عبارت{{جا:نیاز به ترجمه|صفحه=احراز هویت چندعاملی |زبان=نامشخص |نظر= }} ~~~~را به پایین این بخش از فهرست صفحه‌های نیازمند ترجمه به فارسی بیفزایید. لطفاً

💡 تیر دعام بر هدف استجابتست زیرا که تا بگوش کشیدم کمان شکر

💡 جو دعامت هر کجا برقع گشاید از جبین ابر دریا دل فشاند آب خجلت از عذار

کس خل یعنی چه؟
کس خل یعنی چه؟
کون کردن یعنی چه؟
کون کردن یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز