دزک

دزک روستایی است که در دهستان ایسین از بخش مرکزی شهرستان بندرعباس در استان هرمزگان ایران قرار دارد. طبق سرشماری عمومی نفوس و مسکن در سال ۱۳۹۰، جمعیت این روستا ۲۴۷ نفر و تعداد خانوارها ۸۰ مورد گزارش شده است. در گذشته، این روستا میزبان یک معدن سنگ گچ بود که به دلیل مشکلات زیست‌محیطی فعالیت آن متوقف گردید. همچنین، در نزدیکی آن چندین معدن شن و ماسه فعال وجود دارد.

این روستا در منطقه‌ای کوهپایه‌ای واقع شده و دارای آب و هوای گرم و خشک است، هرچند در فصل زمستان بارش‌های مناسبی دارد. منابع آب کشاورزی و شرب این منطقه از یک حلقه چاه عمیق تأمین می‌شود و آب آشامیدنی بخشی از شهر بندرعباس و روستاهای اطراف نیز از این چاه برداشت می‌شود. تحصیل در آن تنها تا پایان مقطع ابتدایی امکان‌پذیر است و دانش‌آموزان دختر و پسر در کنار یکدیگر به تحصیل می‌پردازند. وجود دکل مخابراتی و دسترسی به اینترنت، شرایط لازم برای آموزش مجازی را فراهم کرده است.

لغت نامه دهخدا

دزک. [ دَ زَ ] ( اِ ) دستار را گویند که مندیل و رومال است و بعضی دستارچه را گفته اند که دستمال و روپاک باشد. ( برهان ). دستار و دستارچه. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ):
ای طرفه خوبان من ای شهره ری
لب را به سر دزک بکن پاک ز می.رودکی.رجوع به دُز به معنی آستین و یادداشت مرحوم دهخدا در باره این شعر رودکی در آنجا شود. || هر چیز پوشیده و پنهان. ولی وقتی در آخر کلمه درآید مانند حمام دزک، و آن بردن عروس است به حمام قبل از شروع به جشن و سور و بعد از آن روزی که شب زفاف است در ظاهر برند و هر هفت کرده آرایند، و کلیددزک و آن کلیدی است که یک دندانه دارد برآن پنبه گذارند و یکی یکی دندانه های قوفه ( هر چیز بر آمده، و قوفه در قفلی است از چوب که بدان در محکم شود ) را بالابرند و در را گشایند. ( لغت محلی شوشتر - خطی ).
دزک. [ دَ زَ ] ( اِ ) شاگرد مطبخی وطفلی را که در مطبخ نشیند تا طعام از آن خورد. و به این معنی بَزَک هم آمده. ( لغت محلی شوشتر - خطی ).
دزک. [ دِ زِ ] ( اِخ ) شهرکی است [ به ماوراءالنهر ]. اندر وی آب روان است و به نزدیکی او جایی است مرسمنده خوانند، و آنجا در هر سالی یک روز بازار بود که گویند آن روز در آن بازار افزون از صد هزار دینار بازرگانی کنند. ( حدود العالم چ دانشگاه ص 111 ).
دزک. [ دِ زَ ] ( اِ مصغر ) مصغر دز. دز کوچک. قلعه کوچک. ( ازانجمن آرا ) ( از آنندراج ). قلعه و حصار کوچک. ( ناظم الاطباء ): در زیر این قلعه دزکی است کوچک محکم استاک گویند آنرا. ( فارسنامه ابن البلخی ص 158 ).
دزک. [ دِ زَ ] ( اِخ ) در لارجاک مازندران دزک نام قلعه ای بوده که صاحب تاریخ مازندران گفته که فریدون در آن ده دزک که قصبه آن ناحیه است متولد شده پس از چندی فرانک مادرش او را به حدود سواته کوه به قریه ای موسوم به شلاب برده توقف کرد پس از چندی به ده لپور آمد درآنجا پرروش یافت و بزرگ شد. ( از آنندراج ذیل دز ).
دزک. [ دِ زَ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان جهانگیری بخش مسجدسلیمان، شهرستان اهواز. واقع در 37هزارگزی شمال باختری مسجدسلیمان و 6هزارگزی خاور راه شوسه مسجدسلیمان به لالی. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6 ).
دزک. [ دِ زَ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان رستم، بخش فهلیان و ممسنی، شهرستان کازرون. واقع در 11هزارگزی شمال غربی فهلیان و کنار راه شوسه کازرون به بهبهان، با 100 تن سکنه. آب آن از چشمه است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7 ).

فرهنگ معین

(دِ زَ ) (اِمصغ. ) دز کوچک، قلعة کوچک.
(دَ زَ ) (اِ. ) دستارچه، دستمال.

فرهنگ عمید

دستارچه، دستمال، درک: ای طرفهٴ خوبان من ای شهرۀ ری / لب را به سر دزک بکن پاک ز می (رودکی: لغت نامه: دزک ).
دز کوچک، قلعۀ کوچک.

فرهنگ فارسی

دزکوچک، قلعه کوچک، دستارچه، دستمال، درک هم گفته شده است
( اسم ) دز کوچک قلعه کوچک.
ده کوچکی است از بخش ایوانکی شهرستان دماوند واقع در ۳ هزار گزی شمال ایوانکی.

ویکی واژه

دز کوچک، قلعة کوچک.
دستارچه، دستمال.

جملاتی از کلمه دزک

زبار لعل چوخاتم خمیده پشت شود چوبرق ازکف توزربرون جهدزکین
پیش ازین کاین جان عذرآور فروماند زنطق پیش ازین کاین چشمِ عبرت بین فروماندزکار
آخوند محله کنونی در حد فاصل نارنج بن و توساسان از شرق، کوی زینبیه و کرکت محله از شمال، لات محله از جنوب و حیدر محله و دزکول بن از غرب قرار دارد. از نظر وسعت از محلات دیگر بزرگ‌تر است.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم