خجلان

لغت نامه دهخدا

خجلان. [ خ َ ] ( ع ص ) شرمنده. خَجِل. شرمسار. ( یادداشت بخط مؤلف ).

فرهنگ معین

(خَ ) [ ع. ] (ص. ) شرمگین، شرمسار.

فرهنگ فارسی

شرمگین، شرمنده، شرمسار
( صفت ) شرمگین شرمنده شرمسار.
شرمنده خجل

ویکی واژه

شرمگین، شرمسار.

جمله سازی با خجلان

💡 طاعت کن روی بتاب از گناه تا نشوی چون خجلان عذرخواه

💡 ساعتی ماند چون رمیده دلان دیده بر هم نهاده چون خجلان

💡 که‌ای منِ مسکین به تو در شرمسار از خجلان درگذر و درگذار!

💡 ترک طمع گیر ز خود شرم دار تا نشوی چون خجلان شرمسار