لغت نامه دهخدا
جنگلبان. [ ج َ گ َ ] ( ص مرکب ) نگهبان جنگل. حافظ جنگل. مأمور حفظ جنگل.
جنگلبان. [ ج َ گ َ ] ( ص مرکب ) نگهبان جنگل. حافظ جنگل. مأمور حفظ جنگل.
( ~. ) (ص مر. )آن که مأمور حفاظت از جنگل است.
کسی که مٲمور محافظت و مراقبت جنگل باشد، نگهبان جنگل.
نگهبان جنگل کسی که مامورمحافظت ازدرختان باشد
( صفت ) آنکه مامور حفاظت جنگل است نگهبان جنگل.
{forester} [مهندسی منابع طبیعی- محیط زیست و جنگل] فردی که به شغل جنگلبانی اشتغال داشته باشد
{forest guard} [مهندسی منابع طبیعی- محیط زیست و جنگل] فردی که مسئولیت ادارۀ کوچک ترین واحد جنگلی را زیر نظر سرجنگلبان بر عهده داشته باشد
💡 این گونه در خدمت جنگلبانان به شناسایی کوهستانها و به کمک کوهنوردان جهت پیدا کردن مسیر صحیح تربیت میشوند، این نمونه قادر است مسیر بسیار طولانی را بدون توقف حرکت کند و شناسایی مناطق از طریق بوی خاک آن منطقه برایشان امکانپذیر است.
💡 یک جنگلبان متاهل ژاپنی در طول جنگ جهانی دوم برای مدیریت جنگلها به هندوچین فرستاده میشود. او با یک تایپیست جوان ژاپنی آشنا میشود و قول میدهد همسرش را ترک کند اما به قولش عمل نمیکند. پس از جنگ، او دوباره ظاهر شده و ماجرا از سر گرفته میشود...