جان افشاندن

جان افشاندن اصطلاحی است که در زبان فارسی به معنای مردن یا جان دادن به کار می‌رود. این عبارت، که ریشه در ادبیات کهن فارسی دارد و در منابعی چون بهار عجم نیز به آن اشاره شده است، تصویری زنده و ملموس از لحظه مرگ ارائه می‌دهد. افشاندن جان، گویی اشاره به پراکنده شدن و جدا شدن روح از تن دارد، که نشان‌دهنده پایان یافتن حیات و انتقال به عالمی دیگر است.

این تعبیر شاعرانه، عمق احساسی خاصی را در خود نهفته دارد و اغلب در متون ادبی برای بیان حالات درونی و فشارهای روحی و جسمی که فرد را تا پای مرگ پیش می‌برد، مورد استفاده قرار گرفته است. جان افشاندن نه تنها به خود عمل مردن، بلکه به فرایند دشوار و طاقت‌فرسایی که منجر به آن می‌شود نیز اشاره دارد؛ گویی تمام وجود فرد در آستانه فنا، انرژی و هستی خود را به نهایت درجه‌اش می‌رساند و سپس آن را افشانده یا فدا می‌کند.

در نهایت، این اصطلاح یادآور شکنندگی حیات و عظمت پایان آن است. جان افشاندن تلویحاً بیانگر نوعی فداکاری یا رسیدن به نهایت تحمل است، جایی که فرد دیگر قادر به حفظ جان خود نیست و تسلیم سرنوشت می‌شود. این عبارت، با بار معنایی عمیق و ادبی خود، یکی از جلوه‌های زیبای زبان فارسی در توصیف یکی از اساسی‌ترین تجربه‌های انسانی است.

لغت نامه دهخدا

جان افشاندن. [ اَ دَ ]( مص مرکب ) مردن. ( بهار عجم ). جان دادن:
اهل بایستی که جان افشاندمی
دامن از اهل جهان افشاندمی.خاقانی.همچو شمعم یک نفس باقیست بی دیدار تو
چهره بنما دلبرا تا جان برافشانم چو شمع.حافظ.رجوع به جان افشانی شود.

فرهنگ معین

(اَ دَ )(مص ل. ) مردن، جان دادن.

فرهنگ فارسی

( مصدر ) مردن جان دادن.

ویکی واژه

مردن، جان دادن.

جمله سازی با جان افشاندن

دل که دلداری ندارد دل نشاید خواندنش نیست عاشق گر نباشد رسم جان افشاندنش
چون مراد دوست جان افشاندن است از دوستان زودتر دریاب جان من رضای دوست را
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تخمین زمان فال تخمین زمان فال تاروت فال تاروت فال درخت فال درخت فال مکعب فال مکعب