تیزنا

لغت نامه دهخدا

تیزنا. ( اِ مرکب ) محل تیزی تیغ و شمشیر و امثال آن باشد. ( برهان )( ناظم الاطباء ). جای تندی شمشیر و امثال آن چه «نا» به معنی محل است مانند تنگنا و درازنا و فراخنا و پهنا... ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). تیزنای. حد. لبه. دم. لب. تیزه. طرف برنده چیزی. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ): و حد شمشیر، تیزنای او بود. ( تفسیر ابوالفتوح رازی از یادداشت ایضاً ): الغراب؛ تیزنای تبر. ( السامی فی الاسامی از یادداشت ایضاً ):
ز وصف تیغتوزان قاصرم که اندیشه
بریده گشت چو بر تیزناش کرد گذر.جمال الدین اصفهانی.|| زانوی پای اسب. ( ناظم الاطباء ). || نوک. تیزنای چیزی یا عضوی، آن سوی که تیز بود. ( از یادداشتهای مرحوم دهخدا ): القرنه؛ تیزنای پیکان. ( السامی فی الاسامی، یادداشت ایضاً ): حرف الجبل؛ تیزی نای سر کوه. ( ایضاً ). رجوع به تیز و دیگر ترکیبهای آن شود.

فرهنگ معین

(اِمر. ) لبة تیز تیغ.

فرهنگ عمید

محل تیزی و بُرندگی شمشیر، کارد، و مانند آن، لبۀ تیغ.

فرهنگ فارسی

( اسم ) تیزی تیغ شمشیر خنجر و غیره.

ویکی واژه

لبة تیز تیغ.

جمله سازی با تیزنا

تیزناخن بود دهر و تار پیمانم گسست رشته جان کو که پیوندم بر آن بگسسته تار
با دست برد عشق نماند بجای سر بر تیزنای تیغ نگیرد قرار پای