تشتت

کلمه تشتت به معنای پراکندگی، تفرقه یا عدم تمرکز است. این واژه برای توصیف وضعیتی به کار می‌رود که در آن چیزها یا افراد به صورت نامنظم و پراکنده در یک مکان خاص قرار دارند.

در زمینه‌های روانشناسی یا اجتماعی، تشتت می‌تواند به حالتی دلالت کند که فرد یا گروهی نتواند بر روی یک موضوع خاص تمرکز کند و افکار یا اهداف آن‌ها به صورت نامنظم و پراکنده باشد. این واژه همچنین می‌تواند به تفرقه و عدم هماهنگی در میان اعضای یک گروه یا جامعه اشاره کند. در ادبیات یا هنر، تشتت ممکن است به معنای عدم انسجام و هماهنگی در ساختار یا محتوا باشد.

لغت نامه دهخدا

تشتت. [ ت َ ش َت ْ ت ُ ]( ع مص ) پراکنده شدن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ) ( دهار ) ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). پراکنده شدن و پریشانی. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). تفرق. ( اقرب الموارد ) ( متن اللغة ) ( المنجد ). انتشار. ( از متن اللغة ).

فرهنگ معین

(تَ شَ تُّ ) [ ع. ] (مص ل. ) پراکنده ساختن.

فرهنگ فارسی

پراکنده شدن، پراکندگی، پریشانی
۱ - ( مصدر ) پراکنده شدن. ۲ - ( اسم ) پراکندگی. جمع: تشتتات.

جملاتی از کلمه تشتت

“ما معتقد هستیم همه مردم ایران باید برای رسیده به هدفهای ملی که سعادت و آسایش فرد فرد ما را تأمین خواهد کرد متحد باشند و در یک جهت حرکت کنند، همه کوششها باید در راه پیشرفت کشور باشد. نه خنثی کردن تلاشهای یکدیگر. در نظام چند حزبی امکان تفرقه و تشتت بسیار است. هر گروه که در حزبی هستند با دیگران بر سر کسب قدرت و به دست گرفتن حکومت ستیز و دعوا دارند. 

مقصودشان از محو کتاب را کتابهائی ذکر می‌کنند که علما و فقها در فنون مختلفه نوشته‌اند. مثلاً کتابهائی که متکلمین اسلام در مسائل علم نوشته‌اند، تمامش ایراد و اشکال و اعتراض بر یکدیگر و جنگ و جدال و سایر شئونی است که به درد دنیا نمی‌خورد. غالب کتب فلاسفه که در مسائل مختلفه نوشته‌اند، به درد کسی نمی‌خورد جز این که برای خوانندگان اضطراب فکر و تشتت حواس ایجاد می‌کنند.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم