ترک به معنای رها کردن و واگذار کردن است و در اصطلاح عرفانی و دینی به معنای چشمپوشی و قطع هر نوع وابستگی به غیر از خداوند، معبود حقیقی، به کار میرود. در نظر عارفان، ترک دارای شرایط و آداب مختلفی است که بدون رعایت آنها، سالک نمیتواند به مقصد نهایی خود برسد. هر یک از انواع ترک، هدف و خواستهای خاص را دنبال میکند؛ از جمله ترک دنیا به خاطر آخرت، ترک هوای نفس برای پاکی باطن، و ترک خواب به منظور بیداری روح. این اقسام ترک از شروط سلوک سالکان به شمار میروند و هر سالک با انجام هر یک از آنها، به درجات بالاتری دست مییابد و به حق نزدیکتر میشود. مهمترین مراحل ترک در نظر عارفان و صوفیان شامل ترک جاه و مقام، گناه، مال و طلب ریاست است. مفهوم ترک در بسیاری از نظامهای اخلاقی وجود دارد. در اسلام، یکی از برترین اعمال، ترک محرمات است. به عنوان مثال، روزهداری در ماه رمضان که شامل ترکهای مختلفی است، پاداش و ثواب زیادی دارد. آیین بودا بر پایه ترک امیال شخصی بنا شده و در آیین هندو، پس از چندین بار مرگ و نوزایی، فرد به توانایی گسستن از پیوند با دنیای مادی دست مییابد. همچنین، شریعت موسوی پر از دستورهای ترک منهیات است که در مسیحیت نیز ادامه مییابد.

ترك
لغت نامه دهخدا
کسی را ز ترکان نباشد خرد
کز اندیشه خویش رامش برد.فردوسی.بخندید و آنگه بافسوس گفت
که ترکان ز ایران نیابند جفت.فردوسی.که ترکان بدیدن پریچهره اند
بجنگ اندرون پاک بی بهره اند.فردوسی.میغ چون ترکی آشفته، که تیر اندازد
برق تیر است مر او را مگرو رخش کمان.( از لغت فرس ص 215 ).کیست از تازک و از ترک در این صدر بزرگ
که نه اندر دل وی دوستتری از زر و سیم.ابوحنیفه اسکافی ( از تاریخ بیهقی ).چون شراب نیرو گرفتی ترکان این دو سالار را به ترکی ستودندی.( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 220 ). کسان گماریم تا تضریبها می سازند و آنچه ترکان و این دو سالار گویند فراختر زیادتیها می کنند و بازمی نمایند. ( تاریخ بیهقی ایضاً ص 221 ). و این ترک ابله [طغرل، حاجب امیر یوسف ] این چربک بخورد و ندانست که کفران نعمت شوم باشد. ( تاریخ بیهقی ایضاً ص 250 ).
فرهنگ معین
( ~. ) (اِ. ) هر صدا و آوازی که از شکستن و ترکیدن چیزی آید.
( ~. ) [ ع. ] (مص م. ) واگذاشتن، رها کردن.
( ~. ) (اِ. ) کسی که پشت سر سوار (اسب، موتور و... ) می نشیند.
(تُ ) (اِ. ) زیباروی، معشوق.
(تَ ) (اِ. ) ترگ، کلاهخود، مغفر.
فرهنگ فارسی
( اسم ) ۱- شکاف رخنه. ۲- شکاف کوه و زمینفواصلی که بین دو قطعه زمین بر اثر زلزله و حرکات دیگر کوه زایی تشکیل گردد تراک.
ناک کوهی است میان ترکستان شوروی و ترکستان شرقی متعلق به چین.
فرهنگستان زبان و ادب
