تأمیل

لغت نامه دهخدا

تامیل. ( اِخ ) شعبه ای از نژاد دراویدی هند که در جنوب هند و شمال سراندیب اقامت دارند. || قدیمترین و مترقی ترین و معروفترین السنه دراویدی ( هند ). رجوع به وبستر و کتاب کرد رشید یاسمی ص 46 شود.
تأمیل. [ ت َءْ ] ( ع مص ) بیوسیدن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( منتهی الارب ). امید داشتن. ( از اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ) ( زوزنی ) ( آنندراج ) ( فرهنگ نظام ). || بیوس افکندن کسی را. ( تاج المصادر بیهقی ). به امید افکندن کسی را. ( زوزنی ). امید دادن.( زوزنی ) ( فرهنگ نظام ): روزبه روز بر سبیل وعد و وعید و تأمیل و تهدید... ( جهانگشای جوینی ).

فرهنگ معین

( تأمیل ) (تَ ) [ ع. ] (مص م. ) امیدوار ساختن، آرزومند کردن.

فرهنگ عمید

۱. امیدوار ساختن.
۲. آرزومند کردن.

فرهنگ فارسی

گروه نژادی که در هند جنوبی در مدارس و سراندیب سکونت دارند.
( مصدر ) آرزو دادن آرزومند کردن بامید افکندن بیوسیدن. جمع: تامیلات.

ویکی واژه

امیدوار ساختن، آرزومند کردن.

جمله سازی با تأمیل

💡 در باب نود و هفت از کتاب ربیع الابرار آمده است که یهودئی از پیامبر(ص) پرسشی کرد. وی لختی درنگ کرد و سپس پاسخ بداد. یهودی پرسید، ز چه رو با دانائی در پاسخ تأمیل کردی؟ فرمود: در جهت بزرگداشت دانش.

فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
خوار یعنی چه؟
خوار یعنی چه؟
جنده یعنی چه؟
جنده یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز