بی‌مسمی

در زبان فارسی، واژه‌ی بی‌مسمی به معنای چیزی است که نامی درخور و مناسب ندارد، یا به عبارتی، نامی که به اشتباه برای آن به کار رفته است. این واژه از ریشه‌ی «مسمّی» گرفته شده که خود به معنای نامگذاری شده یا نامیده شده است. بنابراین، اشاره به وضعیت عدم تطابق میان یک نام و مفهوم یا شیء مورد نظر دارد، گویی که نامی بر چیزی نهاده شده که با حقیقت آن سازگار نیست.

این واژه اغلب در مواردی به کار می‌رود که نامی، چه برای یک فرد، مکان، مفهوم یا شیء، نه تنها گویای حقیقت آن نیست، بلکه ممکن است گمراه‌کننده نیز باشد. به عنوان مثال، اگر به یک رودخانه‌ی کوچک و کم‌آب، «رودخانه‌ی بزرگ» گفته شود، این نام بی‌مسمی خواهد بود؛ چرا که با واقعیت ظاهری آن همخوانی ندارد. کاربرد این واژه به ما یادآوری می‌کند که دقت در نامگذاری و انتخاب کلمات، نه تنها برای وضوح کلام اهمیت دارد، بلکه می‌تواند به درک صحیح و دقیق‌تر مفاهیم نیز کمک کند.

معادل دقیق این واژه در زبان انگلیسی «Misnomer» است. همانند بی‌مسمی، Misnomer نیز به نام یا اصطلاحی اطلاق می‌شود که به اشتباه یا به نادرستی برای چیزی به کار رفته است. این هم‌خوانی میان دو زبان، نشان‌دهنده‌ی اهمیت مفهوم تطابق نام و محتوا در فرهنگ‌ها و زبان‌های مختلف است. در نهایت، بی‌مسمی به ما می‌آموزد که همواره در پی دقت و صحت در بیان باشیم و از نام‌هایی استفاده کنیم که به بهترین وجه، حقیقت امر را بازتاب می‌دهند.

لغت نامه دهخدا

بی مسمی. [ م ُ س َم ْ ما ] ( ص مرکب ) ( از: بی + مسمی ) نامزد نشده: اسم بی مسمی؛ اسمی که دارای نامزد نباشد. ( ناظم الاطباء ). در تداول عامه، اسم بی مسمی بدان گویند که مطابق با حقیقت نباشد چون اسم کافور برای برزنگی که اسمی است بی مسمی.

فرهنگ فارسی

نامزد نشده اسم بی مسمی اسمی که دارای نامزد نباشد. در تداول عامه اسم بی مسمی بدان گویند که مطابق با حقیقت نباشد چون اسم کافور برای برزنگی که اسمی است بی مسمی.

ویکی واژه

بی + مسمی
نامزد نشده: اسم بی مسمی؛ اسمی که دارای نامزد نباشد. در زبان عامیانه، اسم بی مسمی بدان گویند که مطابق با حقیقت نباشد.

جمله سازی با بی‌مسمی

اسمیم بی‌مسمی دیگر چه وانماییم در چشمه‌سارتحقیق آبی‌که نیست ماییم
پی به مقصد برکه نبود بی‌مسمیٰ هیچ اسم اینکه می‌گویند عَنقایی همین نامست و بس