انتقال دادن

لغت نامه دهخدا

انتقال دادن. [ اِ ت ِ دَ ] ( مص مرکب ) منتقل ساختن. جابجا کردن.نقل کردن. و رجوع به معنی آخر «انتقال کردن » شود.

فرهنگ فارسی

منتقل ساختن ٠ نقل کردن

ویکی واژه

trasferire

جمله سازی با انتقال دادن

ابری‌سازی یا ابری که در واقع یکی از روشهای رنگین کردن کاغذ است، در اصطلاح کتاب آرایی عبارت است از ایجاد نقوشِ درهم شبیه به لکه‌های ابر که از پاشیدن رنگ‌های آماده شده‌ی گیاهی یا معدنی بر سطح آب یا آهارِ (لعاب‌ِ) از پیش مُهیّا شده، حاصل می‌شود و همچنين شکل دادن به آنها به وسیله سوزن یا شانه، و در نهایت انتقال دادن آن نقوش بر کاغذی که به آرامی و دقت روی سطح آب یا آهار گسترانیده می‌شود.
این دوره غم‌انگیز در تاریخ موزه آرمیتاژ در سال ۱۹۴۵ به پایان رسید. در این زمان دولت کوشش می‌کرد با انتقال دادن تعدادی از آثار هنری به موزه که در طی جنگ جهانی دوم توسط ارتش سرخ از آلمان تصرف شده بود، خسارات وارده را جبران کند. گرانقیمت‌ترین بخش این غنیمت جنگی نقاشیهای هنرمندان امپرسیونیست بود که از مجموعه‌های خصوصی طبقه ممتاز آلمان به دست آمده بود.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فکر
فکر
تعداد
تعداد
مهار
مهار
انعکاس
انعکاس