آگندن
فرهنگ عمید
فرهنگ فارسی
جمله سازی با آگندن
ز آگندن گنج و رنج سپاه ز آزرم گفتار وز دادخواه
غنیمت همه بهر لشکر نهاد نیامدش از آگندن گنج باد
نگه کن بدان گنج تا نام کیست گر آگندن او به ایام کیست
نخواهیم آگندن زر به گنج که از گنج درویش ماند به رنج
نکوشم به آگندن گنج من نخواهم پراگنده کرد انجمن
نباید که پیچد کس از رنج ما ز بیشی و آگندن گنج ما