آتش‌فشانی

لغت نامه دهخدا

( آتش فشانی ) آتش فشانی. [ ت َ ف َ / ف ِ ] ( حامص مرکب ) فعل آتش فشان.

فرهنگ عمید

( آتش فشانی ) ۱. افشاندن آتش.
۲. (زمین شناسی ) عمل یا حالت کوه آتش فشان هنگامی که مواد گداخته از دهانۀ آن بیرون می آید.

فرهنگ فارسی

( آتش فشانی ) فعل آتش فشان
( آتشفشانی ) ۱ - افشاندن آتش. ۲ - وضع حالت و عمل کوهی آتشفشان بیرون ریختن و پرتاب کردن و مواد مذاب از دهان. کوهی آتشفشان.

فرهنگستان زبان و ادب

آتشفشانی
{volcanic} [زمین شناسی] مربوط به فعالیت یا ساختار یا گونه های سنگ های آتشفشان
{volcanism/ vulcanism} [زمین شناسی] ← آتشفشان خیزی

ویکی واژه

(علوم‌زمین): وضع و عمل کوه آتشفشان. عمل آتش فشاندن. با آتش‌فشانی دهانه تفنگ، جمعیت متفرق گردید. «شیرازی»

جمله سازی با آتش‌فشانی

پنبه‌سان شاید که در گیرد دل نرمی ز ما با دل سختی چو سنگ آتش‌فشانی می‌کنیم
فعالیت آتش‌فشانی، آتش‌فشان‌مندی، یا آتش‌فشان‌خیزی، نقش بسزایی در فرگشت زمین‌شناختی بهرام داشته است. دانشمندان از ماموریت مارینر ۹ در ۱۹۷۲ دانسته‌اند که ویژگی‌های آتش‌فشانی پاره‌های بزرگی از رویهٔ بهرام را می‌پوشاند. این ویژگی‌ها شامل جریان‌های گدازه گسترده، دشت‌های گدازه پهناور و بزرگترین آتش‌فشان‌های شناخته‌شده در سامانه خورشیدی است.
به گفته سازمان مدیریت فجایع طبیعی گواتمالا، جریان‌های سریع موسوم به «پیروکلاستیک» که مخلوطی از گاز بسیار داغ و مواد آتش‌فشانی است دو ناحیه مسکونی ال رودیو و سن میگل لوس لوتس را پوشاند و خانه‌ها را ویران کرده و تعدادی از ساکنان را نیز سوزانده و کشته‌است و به دلیل پوشانده شدن این روستا از گدازه‌ها دسترسی نیروهای امداد و نجات بسیار دشوار شده‌است.
در سخا بدخواه مالی دروغا بدخواه جان در شتاب آتش‌فشانی در درنگ آتش‌نشان