تضاریس

فرهنگ معین

(تَ ) [ ع . ] (اِ. ) جِ تضریس . چیزهای دندانه دار.

فرهنگ عمید

= تضریس

فرهنگ فارسی

( مصدر اسم ) جمع تضریس.۱ - دندانه ها . ۲ - چیزهای دندانه دار . ۳ - یا تضاریس ساحلی . بریدگیهای ساحلی مانند خلیج دماغه شبه جزیره و مانند آن .

ویکی واژه

جِ تضریس. چیزهای دندانه دار.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم