افلنجه

لغت نامه دهخدا

افلنجه. [ اِ ل ُ ج َ / ج ِ ] ( اِ ) دانه ریز معطری شبیه به خردل. ( ناظم الاطباء ). فلنجه. تخمی است مانند خردل و بیشتر در عطر استعمال می کنند و چون به دست بمالند بوی سیب دهد. رجوع به اختیارات بدیعی و فهرست مخزن الادویة ذیل فلنجه شود.

فرهنگ عمید

گیاهی به بلندی یک متر، با برگ های دراز، تخم های ریز، سرخ رنگ، خوش بو، و تلخ مزه که بیشتر در هند می روید. &delta، تخم آن در طب قدیم برای تقویت دِماغ، جگر، و معده و دفع سمّ حشرات گزنده به کار می رفته.

فرهنگ فارسی

دان. ریزه معطری شبیه بخردل
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ارمنی فال ارمنی فال سنجش فال سنجش فال تاروت فال تاروت فال تماس فال تماس