شیرفهم کردن

لغت نامه دهخدا

شیرفهم کردن. [ ف َ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) در تداول عامه ، جزٔبجزء توضیح دادن و روشن ساختن موضوع. به مزاح ، بجای خرفهم کردن. به کنایه ، خرفهم کردن. ( یادداشت مؤلف ). فهماندن با رنج و زحمت ( به معنی خرفهم کردن ، منتهی به لسان مؤدب تر ): «پس از دو ساعت گفتگومطلب را به او شیرفهم کردم ». ( فرهنگ فارسی معین ).

فرهنگ معین

(فَ. کَ دَ ) (مص م . )(عا. )فهماندن مطلب به شخص کُند ذهن .

فرهنگ فارسی

( اسم ) فهماندن با رنج و زحمت ( به معنی خر فهم کردن منتهی بلسان مودب تر ) : پس از دو ساعت گفتگو مطلب را به او شیر فهم کردم .

ویکی واژه

(عا.)
فهماندن مطلب به شخص کُند ذهن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال فرشتگان فال فرشتگان فال تک نیت فال تک نیت فال چوب فال چوب فال تاروت فال تاروت