چهارتخم

لغت نامه دهخدا

چهارتخم. [ چ َ / چ ِ ت ُ ] ( اِ مرکب ) چهارگونه تخم و دانه. رجوع به چهارتخمه شود.

فرهنگ معین

( ~. تُ ) (اِمر. ) = چهارتخمه . چارتخم : مخلوط دانه های قدومه و بارهنگ و بهدانه و سپستان است که جوشاندة آن ها به دلیل داشتن لعاب فراوان به عنوان ملین و نرم کنندة سینه و خلط آور در امراض ریه مصرف می شود.

فرهنگ عمید

جوشاندۀ دارویی مرکب از بارهنگ، بهدانه، سپستان و قدومه که برای تسکین سرفه و درد سینه مفید است.

فرهنگ فارسی

( اسم ) مخلوط دانه های قدومه و بارهنگ و بهدانه و سپستان است که جوشاند. آنها بمناسبت داشتن لعاب فراوان بعنوان ملین و نرم کنند. سینه و خلط آور در امراض ریه مصرف میشده چار تخم .

ویکی واژه

چهارتخمه. چارتخم: مخلوط دانه‌های قدومه و بارهنگ و بهدانه و سپستان است که جوشاندة آن‌ها به دلیل داشتن لعاب فراوان به عنوان ملین و نرم کنندة سینه و خلط آور در امراض ریه مصرف می‌شود.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال راز فال راز فال تک نیت فال تک نیت فال جذب فال جذب فال تاروت فال تاروت