لغت یاب
|
دیکشنریها
دیکشنری تخصصی
لغت نامه دهخدا
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
فرهنگ فارسی
فرهنگ اسم ها
فرهنگستان زبان و ادب
دانشنامه عمومی
دانشنامه آزاد فارسی
دانشنامه اسلامی
ویکی واژه
نصب
کاریزگر
لغت نامه دهخدا
کاریزگر. [ گ َ ] ( ص مرکب ) مقنی. کاریزکن.
فرهنگ عمید
کسی که قنات حفر کند، کاریزکن.
فرهنگ فارسی
( صفت )
کاریز کن
کاریز کننده .
مقنی کاریز کن
گزارش محتوای نامناسب
بیا فالت رو بگیرم!!!
بزن بریم
فال اوراکل
فال تاروت
فال چوب
فال اعداد