چنبک

لغت نامه دهخدا

چنبک. [ چُم ب َ ] ( اِ ) خیز کردن و جستن را گویند. ( برهان ) خیز کردن و برجستن باشد. ( جهانگیری ). به معنی جست و خیز. ( رشیدی ). بمعنی جست و خیز کردن. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). جست و خیز. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به چنبیدن شود. || بمعنی سنگ آهن ربا هم آمده است و به یونانی مغناطیس خوانند. ( برهان ). سنگ آهن ربا بود و آن را به تازی مغناطیس خوانند. ( جهانگیری ). آهن ربا و مغناطیس. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ معین

(چُ بَ )(اِ. )۱ - خیز،جست . ۲ - چمباتمه .

فرهنگ عمید

نوعی نشستن که دو کف پا بر زمین و زانوها در بغل باشد، چمباتمه.
* چنبک زدن: (مصدر لازم ) [عامیانه] سرپا نشستن، چمباتمه زدن.

فرهنگ فارسی

نوعی ازنشستن که دوکف پابزمین وزانوهابالاباشد
( اسم ) ۱ - خیز جست . ۲ - چمباتمه .
خیز کردن و جستن را گویند . خیز کردن وبر جستن باشد . بمعنی جست و خیز . یا بمعنی سنگ آهن ربا هم آمده است و بیونانی مغناطیس خوانند .

ویکی واژه

خیز، جست.
چمباتمه.
سنگ آهنربا (برهان قاطع)
آهنربا (برهان قاطع)
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال حافظ فال حافظ فال لنورماند فال لنورماند فال جذب فال جذب فال تاروت فال تاروت