واچیدن

لغت نامه دهخدا

واچیدن. [ دَ ] ( مص مرکب ) به دست برچیدن چیزی را. ( برهان ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). چیده ها را برچیدن. چیده ها را جمع کردن. اشیاء منبسط و چیده را جمع کردن. || دانه به منقار چیدن مرغ. ( برهان ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || از هم باز کردن چیزی که با میل چیده و بافته باشند. || چین از روی دور کردن. || ریختن بساط شطرنج. ( برهان ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || جدا کردن دانه. پنبه دانه جدا کردن از پنبه. ( ناظم الاطباء ):تزبید، تسبیخ ، واچیدن پنبه. ( تاج المصادر بیهقی ).

فرهنگ معین

(دَ ) (مص م . ) برچیدن ، دوباره چیدن .

فرهنگ عمید

۱. برچیدن، دوباره چیدن.
۲. جمع کردن.

فرهنگ فارسی

برچیدن، بادست برچیدن، جمع کردن، دوباره چیدن
( مصدر ) ۱ - برچیدن چیزی را بساط چیده شده را جمع کردن ( مانند : بساط شطرنج و غیره ) . ۲ - دانه بمنقار چیدن مرغ . ۳ - چین از روی دور کردن . ۴ - جدا کردن پنبه دانه از پنبه .

ویکی واژه

برچیدن، دوباره چیدن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم