نمیمت

لغت نامه دهخدا

نمیمت. [ ن َ می م َ ] ( ع اِمص ) نمیمة. ( فرهنگ فارسی معین ). سخن چینی. غمازی. نمامی. رجوع به نمیمة شود.
نمیمة. [ ن َ م َ ] ( ع مص ) نَم . نمیم. ( اقرب الموارد ). سخن چینی کردن. ( زوزنی ). || ( اِمص ) سخن چینی. ( منتهی الارب ) ( مهذب الاسماء ). ج ، نمیم ، نمائم. || ( اِ ) آواز ترکش . ( منتهی الارب ). || آواز کتابت. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || آواز کلام نرم. ( منتهی الارب ). وسواس همس الکلام. || حرکت. نمیم. ( اقرب الموارد ).

فرهنگ معین

(نَ مِ مَ ) [ ع . نمیمة ] (اِمص . ) سخن چینی ، دو به هم زنی .

فرهنگ فارسی

(اسم ) سخن چینی جمع :نمائم ( نمایم ).

ویکی واژه

سخن چینی، دو به هم زنی.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال احساس فال احساس فال فنجان فال فنجان فال انگلیسی فال انگلیسی فال تاروت فال تاروت