لندیدن

لغت نامه دهخدا

لندیدن. [ ل ُ دی دَ ] ( مص ) لندلند کردن. غر و غر کردن. غرغر کردن. لنده دادن. لنده زدن. نامفهوم کلماتی حاکی از ناخشنودی گفتن. ژکیدن. دندیدن. غرولند کردن. غرولند زدن. خودبه خود سخن گفتن از روی قهر و غضب و غصه. ( برهان ).

فرهنگ معین

(لُ دَ ) (مص ل . ) غرغر کردن .

فرهنگ عمید

با خود سخن گفتن از روی خشم و اوقات تلخی، لندلند کردن، غرغر کردن: بر ضعیفی گیاه آن باد تند / رحم کرد ای دل تو از قوت ملند (مولوی: ۱۶۸ ).

فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱- زیر لب سخن گفتن از روی خشم یا غصه لندلند کردن غرغرکردن . ۲- شکایت کردن . ۳- لاف و گزاف گفتن سخن بیهوده گفتن : گر چه صرصر بس درختان می کند بر گیاه سبز احسان می کند . بر ضعیفی گیاه آن باد تند رحم کرد ای دل تو از قوت ملند . ( مثنوی نیک. ۲٠۵ : ۱ )
نعت مفعولی از لندیدن

ویکی واژه

غرغر کردن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال آرزو فال آرزو فال زندگی فال زندگی فال قهوه فال قهوه فال نوستراداموس فال نوستراداموس