خنابه

لغت نامه دهخدا

( خنابة ) خنابة. [ خ َ ب َ ] ( ع اِ ) اثر بد. بدی. ( منتهی الارب ) ( از لسان العرب ) ( از تاج العروس ).
خنابة. [ خ ِ / خ ُن ْ نا ب َ ] ( ع اِ ) سوی بینی نزدیک منخرین. منه : خنابتان ؛دوسوی بینی نزدیک منخرین. || سوی کلان بینی و سوی بینی از جانب بالای آن. || کبر. نخوت. ( منتهی الارب ) ( از تاج العروس ) ( از لسان العرب ).
خنأبة. [ خ ِن ْ ن َ ءَ ب َ ] ( ع اِ ) سوی کلان بینی و سوی بینی از جانب بالای آن. خِنّابَة. رجوع به خِنّابَة شود. || کبر. نخوت. ( منتهی الارب ) ( از تاج العروس ) ( از لسان العرب ). خِنّابَة.

دانشنامه عمومی

خِنابِه ( به اسپانیایی: Génave ) یکی از دهستان های استان خائن در کشور اسپانیا است. این شهر با مساحت ۶۳٫۵۸ کیلومتر مربع، ۶۴۶ تن جمعیت دارد.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم