خس ء

لغت نامه دهخدا

خس ء. [ خ َس ْءْ ] ( ع مص ) راندن سگ و دور کردن آن. || دور شدن سگ و رفتن آن. || خیره شدن چشم. ( منتهی الارب ) ( از تاج العروس ) ( از لسان العرب ) ( از اقرب الموارد ).

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] تکرار در قرآن: ۴(بار)
طرد شدن و طرد کردن. لازم و متعدی آمده است گویند: «خسأت الکلب فخساً» یعنی سگ را طرد و دور کردم پس دور شد (اقرب - مفردات) گفت دور شوید و با من سخن نگوئید. ، خاسئین را رانده شده و دور شدگان گفته‏اند. یعنی: به آنها گفتیم: بوزینگان مطرود شوید. نا گفته نماند در این ماده معنی حقارت و خواری نیز ملحوط است چنانکه در کشّاف و مفردات گفته است . خاسئاً را خسته معنی کرده‏اند و شاید منظور آن است که چشم دور مانده و زبون شده است یعنی: دوباره نظر را بگردان چشم دورمانده از هدف به تو باز گردد و وا مانده باشد. ناگفته نماند: چنانکه در در مفردات و اقرب و صحاح و غیره است استعمال اوّلی این کلمه را درباره راندن سگ گفته‏اند و حتی بعضی از مترجمین معاصر، آیه اوّل را اینطور ترجمه کرده است: ایسگان به دوزخ شوید... . ولی این سخن از ادب قرآن به دور است، و این ماده هر چند در راندن سگ به کار رفته ولی معنی آن همان طرد با حقارت و خواری است، چنانکه موارد استعمال آن در قرآن نیز درباره سگ نیست.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تاروت فال تاروت فال میلادی فال میلادی فال نوستراداموس فال نوستراداموس فال انبیا فال انبیا