لغت نامه دهخدا
ثاج. [ ثاج ج ] ( ع ص ) روان کننده. نعت فاعلی از ثج .
ثاج. [ جِن ْ ] ( ع ص ) ثاجی. نعت فاعلی از ثجو. ج ، ثاجون ، ثاجین.
ثأج. [ ث َءْج ْ ] ( اِخ ) چشمه ای از بحرین بفاصله چندمیلی آن. || نام قریه ای به بحرین. ( مراصد ).
ثأج. [ ث َءْج ْ ] ( ع مص ) بانگ کردن گوسپند.