پهن گشتن

لغت نامه دهخدا

پهن گشتن. [ پ َ گ َ ت َ ]( مص مرکب ) پهن گردیدن. گسترده شدن. منبسط شدن. عریض گشتن. پخت شدن. پخچ شدن. رجوع به پهن گردیدن شود.

فرهنگ فارسی

پهن گردیدن پهن شدن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال پی ام سی فال پی ام سی فال لنورماند فال لنورماند فال آرزو فال آرزو فال شمع فال شمع