یحج

لغت نامه دهخدا

یحج. [ ی َ ح ُج ج ] ( اِخ ) شهرت موسی بن ابی حاج فقیه ، مکنی به ابوعمران. ( یادداشت مؤلف ). رجوع به موسی بن ابی حاج شود.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم