کهوه

لغت نامه دهخدا

کهوه. [ ک َهَْ وَ / وِ ] ( اِ ) اسم فارسی قهوه است. ( آنندراج ) ( انجمن آرا ) ( فهرست مخزن الادویه ).
کهوه. [ ک ُ ] ( ع مص ) پیر و کلانسال گردیدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ): کهت الناقة کهوهاً؛ شتر ماده پیر و کلان سال گردید. ( از اقرب الموارد ). || په کردن مست بر روی کسی. ( از منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ).هه کردن مست ، و ذلک اذا استنکهت السکران فنکه فی وجهک ، و به این معنی از باب فتح آید. ( ناظم الاطباء ).

ویکی واژه

کهوه . [ ک َهَْ وَ / وِ ] (اِ) اسم فارسی قهوه است . (آنندراج ) (انجمن آرا) (فهرست مخزن الادویه )کهوه (جمع کهوه‌ها)
(آنندراج ) (انجمن آرا) (فهرست مخزن الادویه ).
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال درخت فال درخت فال تاروت فال تاروت فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال شیخ بهایی فال شیخ بهایی