کماجدان

لغت نامه دهخدا

کماجدان. [ ک ُ ] ( اِ مرکب ) کماچدان. ظرفی مسین به سان دیگ و دردار که در آن خمیر فطیر را با روغن گذاشته و در آن را محکم نموده درزیر آتش خل گذارند تا پخته شود و نیز در آن خورشها پزند. ( ناظم الاطباء ). ظرف مسین یا سفالین بسان دیگ دردار که در آن خورش پزند. ( فرهنگ فارسی معین ). قسمی دیگ مسین خرد با در. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).

فرهنگ عمید

نوعی دیگ مسی بزرگ که معمولاً در آن نان کماج می پزند.

فرهنگ فارسی

( اسم ) ظرفی مسین یا سفالین بسان دیگ دردار که در آن خورش پزند : ( آتش زیر کماجدان را که خورش آن بروغن نشسته بود خفه کرد ) .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم