چاخو

لغت نامه دهخدا

چاخو. ( نف مرکب ) چاه خو. چاه کن. مقنی.
چاخو. ( اِخ ) قریه ای نزدیک بیجار گروس. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ عمید

= چاهخو

فرهنگ فارسی

( صفت )کسی که پیشه اش کندن چاه یا لاروبی کاریز یا تنقی. مستراح است منی چاهکن . توضیح این کلمه را نباید با (( چاهجو ) ) که آن نیزبهمین معنی است خلط کرد . در مشهد مقنی های دوره گرد را (( چخو ) ) گویند.
قری. نزدیک بیجار گروس
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم