لغت نامه دهخدا چاخو. ( نف مرکب ) چاه خو. چاه کن. مقنی.چاخو. ( اِخ ) قریه ای نزدیک بیجار گروس. ( ناظم الاطباء ).
فرهنگ فارسی ( صفت )کسی که پیشه اش کندن چاه یا لاروبی کاریز یا تنقی. مستراح است منی چاهکن . توضیح این کلمه را نباید با (( چاهجو ) ) که آن نیزبهمین معنی است خلط کرد . در مشهد مقنی های دوره گرد را (( چخو ) ) گویند.قری. نزدیک بیجار گروس