پکمال

لغت نامه دهخدا

پکمال. [ پ َ / پ ُ ] ( اِ ) افزار کفشگران باشد که بدان خط کشند و بعربی مخط گویند. ( برهان قاطع ). آهن چرم دوزی که بدان خط کشند و نقش کنند. خطکش کفاشان.مِخط. محطّ. ( منتهی الارب ). مِحَطّه. حَط... صیقل کردن چرم و نقش نمودن بر آن به پکمال. ( منتهی الارب ).

فرهنگ عمید

ابزار کفشگران که با آن روی چرم خط می کشند.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال احساس فال احساس استخاره کن استخاره کن فال احساس فال احساس فال فرشتگان فال فرشتگان