پلاسیدن
پلاسیدن. [ پ َ دَ ] ( مص ) پژمردن برگ و امثال آن. پژمریدن بُقول. ذوی . || رو بفساد نهادن و کهنه شدن میوه. این فعل یک مصدر بیش ندارد.
(پَ دَ ) (مص ل . ) ۱ - پژمردن . ۲ - فاسد شدن میوه .
پژمرده شدن و از طراوت افتادن گل و گیاه.
پژمردن.
فاسد شدن میوه.