پلاسیدن

لغت نامه دهخدا

پلاسیدن. [ پ َ دَ ] ( مص ) پژمردن برگ و امثال آن. پژمریدن بُقول. ذوی . || رو بفساد نهادن و کهنه شدن میوه. این فعل یک مصدر بیش ندارد.

فرهنگ معین

(پَ دَ ) (مص ل . ) ۱ - پژمردن . ۲ - فاسد شدن میوه .

فرهنگ عمید

پژمرده شدن و از طراوت افتادن گل و گیاه.

ویکی واژه

پژمردن.
فاسد شدن میوه.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال تک نیت فال تک نیت فال پی ام سی فال پی ام سی فال عشق فال عشق