پرانه

لغت نامه دهخدا

پرانه. [ پ َ ن َ ] ( اِخ ) شهری است. ( لغت نامه اسدی ) ( صحاح الفرس ). نام شهری و مدینه ای است نامعلوم. ( برهان ). و ظاهراً شهری است به ماوراءالنهر :
سپه کشید چه از تازی و چه از بلغار
چه از پرانه چه از اوزگند و از فاراب.عنصری ( از فرهنگ اسدی ).

دانشنامه آزاد فارسی

رجوع شود به:موشک (۲)

ویکی واژه

افزاره‌ای که با استفاده از یک سیالِ تحتِ‌فشار، مانند بخار یا هوا یا آب، خلأ ایجاد می‌کند و سیال دیگری را به حرکت درمی‌آورد.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم