نوش خوار

لغت نامه دهخدا

نوشخوار. [ نُش ْ خوا / خا ] ( اِ مرکب )نشخوار. ( رشیدی ) ( انجمن آرا ) ( آنندراج ) :
لیک نداند شتر لذت نوشخوارمن.مولوی ( از رشیدی ).رجوع به نشخوار شود.
نوشخوار. [خوا / خا ] ( نف مرکب ) نوشخوارنده. آنکه به لذت چیزی را خورد. شادخوار. ( فرهنگ فارسی معین ) :
شادخواراز تو سلاطین و تو را گشته مطیع
نوش خوار از تو رعایا و تو را گفته دعا.بوالفرج رونی.

فرهنگ معین

(خا ) (ص فا. ) شادخوار، چیزی را با لذت خوردن .

فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱ - آنکه بلذت چیزی را خورد شاد خوار . ۲ - نشخوار

ویکی واژه

شادخوار، چیزی را با لذت خوردن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال سنجش فال سنجش فال ای چینگ فال ای چینگ فال درخت فال درخت فال ماهجونگ فال ماهجونگ