نطح. [ ن َ ] ( ع مص ) سرون زدن کسی را. ( آنندراج ) ( از منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ). به سرو زدن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ). شاخ زدن گاو و جز آن کسی را. || راندن و دفع کردن. ( از المنجد ) ( از اقرب الموارد ) ( از متن اللغة ). نطح. [ ن َ ] ( اِخ ) نطح وناطح دو ستاره است از منازل قمر به برج حمل که هر دو شاخ وی اند. ( از منتهی الارب ) ( از المنجد ) ( از اقرب الموارد ). سرطان است که منزل اول است از منازل قمر. ( یادداشت مؤلف ) : آن ستارگان که بر پیشانی او [ حمل ] اند نطح و ناطح نام کردند. ( التفهیم ).
فرهنگ فارسی
نطح و ناطح دو ستاره است از منازل قمر به برج حمل که هر دو شاخ وی اند ٠
دانشنامه عمومی
نَطح ( Elnath ) ( به معنی شاخ زننده ) یا بتا گاو یک ستاره است که در صورت فلکی گاو قرار دارد. پیش از این، جزو صورت فلکی ارابه ران بوده و گاما ارابه ران بوده است.
دانشنامه اسلامی
[ویکی الکتاب] تکرار در قرآن: ۱(بار) شاخ زدن. در قاموس گوید: «نَطَحَهُ: اَصابَهُ بِقَرْنِهِ». (تَناطَحَ الْکَبْشانِ» دو قوچ همدیگر را با شاخ زدند. . نطیح و نطیحه حیوانی است که با شاخ زدن مرده باشد یعنی بر شما حرام شده میته، خون، گوشت خوک، حیوانیکه از بلندی افتاده و مرده و حیوانیکه با شاخ زدن مرده است مردم جاهلیت آنها را حلال دانسته و می خوردند. این لفظ فقط یکبار در قران مجید آمده است.