دانشنامه اسلامی
وی حنفی مذهب بود. اجدادش از خاندان بنی جماعه، در بیت المقدس بودند و سپس به نابلس نقل مکان کردند. نسب ایشان به عمر بن خطاب می رسد. پدر و جد وی، هر دو، از علما و فضلای مشهور زمان خود بوده اند. جد وی بر «جامع الصغیر» سیوطی، تفسیر نوشته است.
نابلسی، در 9 سالگی قرآن کریم را از حفظ کرد و سپس به فراگیری علوم دینی و لغوی پرداخت و هنگامی که به 20 سالگی رسید، به تألیف و تدریس در جامع اموی پرداخت. در 1075ق، به قسطنطنیه (استانبول) سفر کرد و در آنجا با عبدالرزاق گیلانی، نوه عبدالقادر گیلانی، دیدار کرد و از طریق او به طریقت قادریه پیوست و «تاج قادری» و شمشیر اجدادی عبدالرزاق را از وی دریافت نمود. پس از بازگشت به دمشق، در مکانی مقابل قبر یحیی بن زکریا، به تدریس علوم گوناگون و آثار کسانی چون سیوطی و ابن عربی پرداخت. در 1087ق، به واسطه حضور ابوسعید بلخی نقش بندی در دمشق، به طریقت نقش بندیه پیوست و خرقه و عکّاز (عصا) این طریقت را از وی دریافت کرد و به سفارش وی، بر رساله منسوب به تاج الدین نقش بندی، شرحی به نام «مفتاح المعیة» نوشت.
عبدالغنی، پس از رسیدن به 40 سالگی، هفت سال را در عزلت، ریاضت و مطالعه آثار ابن عربی، ابن سبعین و عفیف الدین تلمسانی سپری کرد و در اثنای این خلوت، «بواطن القرآن» و «مواطن الفرقان» را در پنج هزار بیت سرود.
نابلسی پس از ترک خلوت، سیاحت در پیش گرفت و به لبنان، بیت المقدس، مصر، شام و حجاز سفر کرد. حاصل این سفرها، چهار سفرنامه است که همگی به چاپ رسیده اند.وی، سپس به دمشق بازگشت و تا پایان عمر در آنجا ماند و به تدریس مشغول شد و در 1113ق، نیز به مقام افتا در مذهب حنفی دست یافت.
نابلسی در 1143ق، در دمشق درگذشت و در صالحیه، در قبه ای که در 1126 ساخته شده بود، به خاک سپرده شد. مصطفی نابلسی، یکی از نوادگانش، در کنار مقبره وی، مسجد جامعی بنا نمود که در 1410ق، تجدید بنا و در آن مدرسه ای نیز برای تعلیم وحفظ قرآن ساخته شد و یکی دیگر از نوادگان نابلسی، به نام راتب نابلسی، در آنجا به تدریس پرداخت.