مهازله

لغت نامه دهخدا

( مهازلة ) مهازلة. [ م ُ زَ ل َ ]( ع مص ) بیهودگی و بازی کردن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). بیهودگی کردن و بازی کردن. ( ناظم الاطباء ). ممازحة. ( از اقرب الموارد ). || ( اِمص ) هزل گویی : در مطایبه و مهازله بسیار فطرتش قادر بوده... ( تذکره عرفات در ترجمه پهلوان مذاقی عراقی ).

فرهنگ معین

(مُ زَ یا زِ لَ ) [ ع . مهازلة ] ۱ - (مص ل . ) بازی کردن ، بیهودگی کردن . ۲ - هزل گفتن ، شوخی کردن . ۳ - (اِمص . ) بازی ، بیهودگی . ۴ - هزل گویی .

فرهنگ عمید

۱. با هم شوخی کردن و هزل گفتن.
۲. بیهودگی و بازی.

ویکی واژه

مهازلة
بازی کردن، بیهودگی کردن.
هزل گفتن، شوخی کردن.
بازی، بیهودگی.
هزل گویی.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال شمع فال شمع فال نوستراداموس فال نوستراداموس فال عشق فال عشق فال مکعب فال مکعب